ترديد عمر سعد و مشورت او











ترديد عمر سعد و مشورت او



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

و حوادث همانگونه شد که حضرت فرموده بود: عبيدالله بن زياد وقتي فرماندار کوفه شد و درصدد دفع قيام سيدالشهداء و تهيه لشکر افتاد به عمر بن سعد پيشنهاد کرد تا فرماندهي سپاه کوفه را عهده دار شود او قبلا عمر بن سعد را مأمور فرمانداري ري کرده و حکم او را هم به او داده بود عمر بن سعد وقتي پيشنهاد عبيدالله بن زياد را شنيد آن را نپذيرفت و درخواست کرد او را معاف دارد.

عبيدالله که نقطه ضعف عمر سعد را که همان رياست طلبي بود به خوبي تشخيص داده بود به او گفت: باشد ولي آن حکم ما را به ما برگردان، عمر سعد با شنيدن اين سخن به ترديد افتاد و گفت: امروز را به من مهلت بده تا فکر کنم، با هر که مشورت کرد او را برحذر داشتند، خواهرزاده اش به او گفت:

تو را به خدا سوگند مي دهم که به طرف حسين نروي، گناه مي کني و پيوند فاميلي را خواهي بريد، بخدا سوگند اگر همه دنيا و حکومت آن، براي تو باشد و از آن بگذري براي تو بهتر است از اينکه خدا را با خون حسين عليه السلام ملاقات کني.