حريم اهل البيت را شكستند











حريم اهل البيت را شکستند



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اين عمل زشت معاويه سبب شد که تا مدتها حريم اهل بيت عليه السلام در ميان مردم شکسته شود، مردم عادي بي پروا نسبت به خاندان پيامبر ناسزا مي گفتند و جسارت مي کردند، و بسياري از آنها اين کار را به قصد قربت انجام مي دادند و مي گفتند: نماز جز با لعن ابوتراب صحيح نيست. خالد بن عبدالله القسريّ لعنه الله زماني که امير عراق از طرف هشام بود بر سر منبر مي گفت: خدايا لعنت کن علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم را، که داماد رسول الله صلي الله عليه و آله که دختر او نزد وي و پدر حسن و حسين است، سپس با طعنه مي گفت: آيا با کنايه سخن گفتم؟[1] باري آنقدر اين روش ننگين ادامه يافت به گونه اي که معيار حق و باطل در نزد بني اميه شد، و هر که از آن امتناع مي کرد نابود مي شد هر که به آن پايبند بود عزيز مي گشت. حجاج بن يوسف آن سفاک کم نظير روزي به يکي از درباريان نزديک خود که در همه جنگها با او همراهي کرده بود و نامش عبدالله بن هاني و از قبيله گمنام اَوْد بود گفت: من هنوز خدمات تو را تلافي نکرده ام، سپس به دنبال دو نفر از رؤساي قبائل عرب، يعني اسماء بن خارجه رئيس بني فزارة و سعيدبن قيس رئيس يماية، فرستاد و از آنها خواست تا دختر خود را به عبدالله بن هاني تزويج کنند، آنها ابا کردند اما وقتي با تهديد حجاج روبرو شدند به اجبار تسليم شدند.

حجاج پس از آن به عبدالله گفت: من دختران رئيس قبيله فزاره و يماية را به تزويج تو درآوردم، ايندو کجا و قبيله تو اَوْد کجا؟

عبدالله که از تحقير قبيله خود ناراحت شده بود گفت: اي امير اين را نفرما، ما داراي فضائلي هستيم که هيچيک از عرب ندارد! حجاج گفت: چيست؟ عبدالله گفت: به اميرالمؤمنين عبدالملک (حاکم اموي) در هيچ مجتمعي از ما ناسزا گفته نشده است. حجاج گفت: به خدا که اين فضيلتي است! عبدالله گفت: در جنگ صفين هفتاد نفر از ما با اميرالمؤمنين معاويه بودند ولي با ابوتراب جز يک نفر نبود. حجاج گفت: بخدا که فضيلتي است! عبدالله گفت: برخي از زنهاي ما نذر کرده بودند که اگر حسين بن علي کشته شود هر کدام ده شتر قرباني کند، و اين کار را کردند! حجاج گفت: به خدا که اين فضيلتي است. عبدالله گفت: هيچکدام از ما نيست که به او پيشنهاد لعن و ناسزاگوئي ابي تراب را بدهند مگر اينکه انجام مي دهد و حسن و حسين و مادر آن دو و فاطمه را هم اضافه مي کند! حجاج گفت: به خدا که فضيلتي است، عبدالله گفت: هيچکدام از قبايل عرب مثل ما زيبا و بانمک نيست، در اين هنگام حجاج (از حماقت او) خنديد زيرا عبدالله بسيار سبزه و مبتلا به بيماري جذام، بدقيافه و با چشمهاي کج و به شدت لوچ بود و گفت: اين امتياز را ديگر رها کن.[2] سنت بدگوئي و ناسزاگوئي و تبليغات سوء بر عليه حضرت امير عليه السلام در تمامي دوران بني اميه همچنان به شدت تعقيب مي شد، برخي از صحابه مانند سمرة بن جندب چهارصد هزار درهم از معاويه گرفت تا آيه ليلة المبيت را که از فضائل آشکار حضرت امير عليه السلام است در شأن ابن ملجم تفسير کرد و اين گونه دين به دنيا مي فروختند.

آنقدر اين امر شايع شد که وقتي عمربن عبدالعزيز خواست اين سنت زشت را منسوخ کند مردم يکي از شهرهاي ايران براي او نوشتند و هداياي بسيار نيز فرستادند که به ما اجازه بده تا شش ماه ديگر علي را لعن کنيم. در شهر حران اين عمل زشت آنچنان عادي شده بود که مي گفتند: نماز درست نيست مگر با لعن ابي تراب. تا اينکه بالاخرة عمر بن عبدالعزيز حدودا در سال99 هجري اقدام به ممنوعيت آن کرد.









  1. شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص574.
  2. شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 61.