معاويه به دنبال چيزي است كه نمي يابد











معاويه به دنبال چيزي است که نمي يابد



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اشاره سوم حضرت امير عليه السلام در اين کلام نوراني به اين بود که معاويه به دنبال چيزي است که نمي يابد.

به احتمال زياد منظور حضرت از اين جمله، نيت شوم و خطرناک معاويه که همان نابودي اسلام است مي باشد، شاهد اين امر، بدعتهاي فراوان معاويه در دين خدا، اهانت او به پيامبر اکرم و اميرالمؤمنين و خاندان حضرت و صحابه بزرگوار آن حضرت و از همه اينها بدتر جرياني است که زبير بن بکار در کتاب موفقيات که از اصول معتبرة اهل سنت است آنرا ذکر کرده: مردي بنام مطرف بن مغير گويد: پدرم با معاويه رفت و آمد داشت و از او و عقل او تعريف مي کرد، تا اينکه شبي از نزد معاويه آمد، ديدم بسيار غمگين است و از شدت اندوه غذا نخورد، ساعتي منتظر شدم تا فهميدم ناراحتي او از ما و کار ما نيست، پرسيدم: چرا امشب شما را غمگين مي بينم؟ گفت: پسرم من امشب از نزد خبيث ترين مردم آمدم! گفتم: جريان چيست؟ گفت: با معاويه تنها بودم،به او گفتم: شما به آرزوي خود رسيده ايد، اي کاش بساط عدالت پهن مي کردي و به مردم نيکي مي نمودي، زيرا سن تو زياد شده (و مرگت نزديک است) و اي کاش به حال برادران خود از بني هاشم نظر مي کردي و صله رحم مي نمودي، به خدا سوگند نزد آنها چيزي که از آن بيم داشته باشي نيست. معاويه گفت: هيهات هيهات، هرگز هرگز، ابوبکر حکمراني کرد و عدالت نمود!

و چنين و چنان کرد، بخدا سوگند نتيجه اي نداد جز اينکه پس از مرگ او، نامش نيز مرد، فقط مي گويند: ابوبکر.

به دنبال او عمر حکومت کرد و تلاش نمود و ده سال دامن گستراند، به خدا سوگند که سودي نداد بيش از اينکه پس از مرگ او نامش نيز از بين رفت، فقط مي گويند: عمر، پس از آن، عثمان به قدرت رسيد، هموکه هيچکس در نسب مانند او نبود!!

(خداوند بکشد دروغ و بي حيائي را) و کرد آنچه کرد و با او شد آنچه شد تا اينکه هلاک گرديد و نامش نيز از بين رفت و کارهائي که با او کردند نيز از بين رفت. اما اين هاشمي (منظورش پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود) هر روز (در اذان) پنج با نام او را صدا مي زنند و مي گويند: اشهد ان محمدا رسول الله (صلي الله عليه و آله) با اين حال چه کاري دوام خواهد يافت اي بي مادر؟! (يعني تا وقتي نام پيامبر باقيست فعاليت امثال معاويه و نام او و ديگران اثري ندارد و دوام نيابد) آنگاه گفت: دفنا دفنا يعني چاره اي نيست جز اينکه نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هم دفن شود، و نابود گردد (مثل ديگران).

در زمان مأمون وقتي اين جريان را به او گفتند: فرمان داد تا بر منابر معاويه را لعن کنند ولي وقتي با اعتراض مواجه شد، مصلحت را در ترک آن ديدند.[1] .









  1. مروج الذهب ج 454:3، شرح ابن ابي الحديد، ج 5، ص 129.