خلاصه جنگ نهروان











خلاصه جنگ نهروان



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

چهار هزار نفر از خوارج با شخصي بنام عبدالله بن وهب بيعت کردند، به مدائن آمده و عبدالله بن حباب فرماندار حضرت بر مدائن را سر بريدند، شکم زن باردار او را دريدند، زنهاي ديگري را نيز کشتند، حضرت علي عليه السلام در سال38 هجري با چهل و هشت هزار نفر عازم جنگ با معاويه بود که بنابر اصرار اصحاب، به دفع خوارج نهروان پرداخت.

ابتدا نماينده اي بنام حارث بن مره فرستاد و آنها را به بازگشت دعوت کرد، او را کشتند و پيغام دادند به حضرت که اگر از آن داوري (حکمين) توبه کني و اقرار کني که کافر شده بودي! با تو بيعت مي کنيم و گرنه ما را رها کن براي خود رهبري انتخاب کنيم ما از تو بيزاريم!

حضرت به آنها پيغام داد: قاتلان برادران مرا تحويل دهيد من شما را تا بعد از جنگ با اهل مغرب (شام) رها مي کنم، شايد خدا دلهاي شما را (به حق) برگرداند.

آن کوردلان گفتند: همه ما قاتلان ياران توئيم و همه ما خون آنها را حلال مي شماريم.

دو گروه در رميله، آن طرف نهر طبرستان طبق پيشگوئي حضرت، در مقابل هم صف کشيدند، حضرت هر قدر آنها را به توبه دعوت کرد نپذيرفتند و اصحاب حضرت را تيرباران کردند، ياران حضرت گفتند: ما را تيرباران کردند حضرت فرمود: دست نگه داريد، چندين بار آنها را به رها کردن (جنگ) دعوت کرد، تا اينکه يکي از سربازان حضرت شهيد شد و پيکر غرق در خون او را نزد حضرت آوردند، حضرت فرمود: الله اکبر، الان جنگ با ايشان بر من حلال شد، حمله کنيد[1] و تمامي آنها به جز ده نفر يا نه نفر طبق پيشگوئي حضرت نابود شدند.

آنگاه حضرت سوار بر مرکب شد و در ميان کشته ها مي گشت و فرمود: آنکه شما را فريب داد، شما را به هلاکت انداخت، گفتند، چه کسي اينها را فريب داد؟ فرمود: شيطان و جانهاي خبيث.

ياران حضرت گفتند: خداوند ريشه آنها را تا ابد قطع کرد، حضرت فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست چنين نيست، اينها در صلب مردان و رحم زنها هستند و پي در پي شورش مي کنند، تا اينکه شورشگري از آنها با مردي بنام اشمط ميان دجله و فرات خروج مي کند و مردي از ما اهل بيت به سرکوبي آنها اقدام مي کند و بعد از آن تا قيامت ديگر شورشي نخواهد بود.[2] .









  1. مروج الذهب، ج3 ص 404.
  2. مروج الذهب، ج 2، ص 407.