خوارج نهروان و اشتباه بزرگ دوم











خوارج نهروان و اشتباه بزرگ دوم



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

وقتي جريان تحکيم واقع شد و قرار شد نمايندگان دو طرف در مورد خلافت به بحث بنشينند، چون اشعث بن قيس متن آتش بس را براي لشکر شام خواند، آنها قبول کردند و چون براي لشکر عراق خواند، صداهاي اعتراض برخواست که مي گفتند: «لا حکم الا لله؛ حاکم فقط خداست».

دامنه اعتراض به تدريج گسترش يافت تا اينکه چندين گروه اين شعار را سر دادند. اشعث به نزد حضرت علي عليه السلام آمد و گفت:

من نتيجه را بر دو سپاه عرضه کردم، همه راضي شدند جز طائفه بني راسب و عده اي ديگر که شعار لا حکم الا لله سر داده معتقدند بايد به هر دو سپاه عراق و شام حمله کرده آنها را بکشيم!

حضرت فرمود: آيا اينها يکي و دو پرچم و گروهي اندکند؟ اشعث گفت: آري.حضرت فرمود: اکنون که تعدادشان اندک است رهايشان کن، که ناگاه از هر جهت و هر طرف شعار لا حکم الا لله بلند شد (و معلوم گشت تعداد معترضين بسيار است) که مي گفتند: حکومت براي خداست نه براي تو يا علي، ما راضي نيستيم که در دين خدا مردم داوري کنند!

حکم خدا در مورد معاويه و ياران او اين است که يا کشته شوند و يا تسليم ما شوند، و ما که پيشنهاد حکميت و داوري داديم (و جنگ را متوقف نموديم) اشتباه کرديم!! ما از خطاي خود توبه مي کنيم، تو هم يا علي توبه کن وگرنه از شما بيزاري مي جوئيم!

حضرت علي عليه السلام سخن (واهي) آنها را نپذيرفت و فرمود:

آيا بعد از آنکه عهد و پيمان بسته ايم برگرديم در حاليکه خداوند به وفاي عهد فرمان داده است، ولي آنها اصرار کرده و از حضرت بيزاري جستند، حضرت نيز از آنان بيزاري جست.[1] .

مؤ لف گويد: اکنون مي توان به حقانيت سخن حضرت پي برد که به آن کوردلان فرمود: اي مردم از اين خدعه معاويه و بالا بردن قرآن، فريب نخوريد و دست از جنگ برنداريد که اگر تسليم شويد بعدا پشيمان مي شويد و پشيماني سودي ندارد.

باري اميرالمؤمنين عليه السلام همواره با اهل نهروان و پرخاشهاي آنها مدارا نمود تا اينکه گستاخي را از حد گذرانده بر حضرتش شورش د کردند، مردم را مورد ضرب و قتل قرار دادند، آنگاه حضرت علي عليه السلام به دفع آنان اقدام فرمود و آنها را قلع و قمع کرد.









  1. واقعه صفين، ص 512.