ابن عباس با لشكر بصره گفتگو كرد











ابن عباس با لشکر بصره گفتگو کرد



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در آغاز نبرد جمل، حضرت امير عليه السلام سه روز به آنها مهلت داد تا از طغيان خويش برگردند، سپس در روز پنجشنبه دهم جمادي الاولي، با سپاه خود بر آنها وارد شد، ميمنه لشکر را به مالک اشتر و ميسره را به عمار ياسر و پرچم را به فرزندش محمد حنفيه داد و در ميان مردم صدا زد: عجله نکنيد تا اين گروه را ديگر عذري نباشد، آنگاه عبدالله بن عباس را خواست و قرآن را به او داد و فرمود: با اين قرآن نزد طلحة و زبير و عايشه برو و آنها را به قرآن دعوت کن، و به طلحة و زبير بگو: مگر شما دو نفر با اختيار با من بيعت نکرديد؟ چرا بيعت شکني کرديد؟ اين کتاب خداست ميان من و شما.

ابن عباس رفت و با زبير و طلحة مباحثه و استدلال نمود که خلاصه جواب آنها چنين بود: زبير گفت: ما به زور بيعت کرديم! طلحة گفت: من براي خونخواهي عثمان قيام کرده ام، عايشه که شترش را با زره پوشش د داده بودند گفت: نزد صاحبت برگرد و بگو: ميان ما و تو فقط شمشير حاکم است، اطرافيان او نيز صدا زدند: اي پسر عباس زود برگرد تا خونت ريخته نشده است! عبدالله بن عباس گويد: نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدم و جريان را گزارش کردم و گفتم: منتظر چه هستيد؟ بخدا که اينان جز شمشير چيزي بما نخواهند داد، بر آنها حمله کن قبل از آنکه بر شما يورش برند.

حضرت امير عليه السلام فرمود: از خدا بر عليه آنها کمک مي گيريم، ابن عباس گويد: هنوز از جاي خود حرکت نکرده بودم که تيرهاي آنها همانند ملخ هاي پراکنده نمايان شد، عرض کردم: نظر شما چيست يا اميرالمؤمنين؟ فرمان بده دفاع کنيم، حضرت فرمود: صبر کنيد تا بار دوم براي آنها عذري بياورم (فرصتي به آنها بدهم).