پيشگوئيهاي حضرت علي در مورد سرانجام جنگ جمل











پيشگوئيهاي حضرت علي در مورد سرانجام جنگ جمل



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

طلحه و زبير به مکه رفتند، در آنجا با همسر پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم يعني عايشه همدست شدند، عايشه که از دير باز کينه اميرالمؤمنين عليه السلام را در دل داشت و با وجود اينکه خود يکي از مخالفين سر سخت عثمان بود، و فرياد او هنوز در گوش مردم طنين انداز بود که مي گفت: اين پيرمرد خرفت (يعني عثمان) را بکشيد[1] و در حاليکه لباس پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را در دست داشت گفت: اين لباس پيامبر است هنوز از بين نرفته ولي عثمان دين پيامبر را تحريف کرده است. او با اين وجود، با طلحه و زبير براي خونخواهي عثمان متحد شد و مردم را بر عليه حضرت علي عليه السلام تحريک کرد، و نخستين جنگ خانمان سوز ميان مسلمانان و برادرکشي و شورش بر عليه حاکم اسلامي را تدارک ديد. وقتي خبر حرکت طلحه و زبير و عايشه و سپاهيان آنها به طرف بصره به گوش حضرت علي عليه السلام رسيد بر منبر رفت و فرمود:

اي مردم، عايشه به طرف بصره حرکت نمود، طلحه و زبير با او هستند، هر کدام از اين دو نفر خود را شايسته خلافت مي داند (رقيب يکديگرند) سپس در ادامه سخن فرمود: به خدا قسم اگر آن دو به آرزوي خود پيروز شوند که هرگز نمي شوند قطعا ميان آن دو اختلاف افتاده به گونه اي که يکي از آنها گردن ديگري را خواهد زد. به خدا سوگند آن سوار بر شتر قرمز (عايشه) از هيچ گردنه اي نمي گذرد و گرهي باز نکند مگر اينکه در معصيت الهي و خشم او قرار دارد، تا آنکه سرانجام خودش را و هر که با اوست به هلاکت کشاند. بله به خدا قسم، يک سوم آنها فرار خواهند کرد و يک سوم باقيمانده توبه مي کنند، همانا عايشه همان زني است که سگهاي ناحيه حوأب[2] بر او پارس خواهند کرد. و همانا اين دو به اشتباه خود آگاه هستند و چه بسيار عالمي که کشته ناداني خويش است در حاليکه دانش او همراه اوست و برايش سودي ندهد، خدا ما را کافيست و او بهترين وکيل است. هم اکنون فتنه اي از جانب گروه شورشي برپا شده است کجايند اهل ايمان و آنها که براي حق تلاش مي کنند؟

مرا با قريش چه کار؟ به خدا سوگند (قبلا) ايشان را در حاليکه کافر بوده اند کشته ام و هم اکنون نيز ايشان را مي کشم در حاليکه فريب خورده اند، (يافتنه جو هستند) (اما نسبت به عايشه و همسر پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم) ما در مورد او کاري نکنيم جز اينکه او را نزد خود آوريم. بخدا سوگند باطل را چنان خواهيم شکافت تا حق از درون آن نمايان شود.

سپس فرمود: به نوحه گر قريش بگو (از هم اکنون) بر عزاي قريش ناله کند (يعني کار آنها تمام است) و از منبر فرود آمد.[3] .









  1. تاريخ طبري ج 3، ص 477، اقتلوا نعثلا فقد کفر؛ يعني بکشيد اين نعثل را (کفتار نر، پير خرفت را) که او کافر شده است!.
  2. حواءب همچنانکه از دميري در حيوة الحيوان نقل شده است نام نهر آبي است نزديک شهر بصره.
  3. شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 233.