اگر آنچه پدرت مي بيند ببيني گريه نمي كني











اگر آنچه پدرت مي بيند ببيني گريه نمي کني



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شخصي بنام حبيب بن عمر گويد: به عيادت حضرت امير عليه السّلام در همان بيماري که از دنيا رفت رفتم، نگاهي به جراحت (سر) حضرت انداختم و گفتم:

يا اميرالمومنين اين زخم شما چيز (مهمي) نيست، و بر شما خوفي نيست، حضرت فرمود: اي حبيب به خدا قسم من همين ساعت از ميان شما مي روم. ام کلثوم دختر حضرت با شنيدن اين جمله گريان شد، حضرت فرمود: دخترم چرا گريه مي کني؟ جواب داد: بابا شما فرمودي همين ساعت از من جدا مي شوي، حضرت فرمود: دخترم گريه نکن، به خدا قسم اگر آنچه پدرت مي بيند، ببيني گريه نمي کني! حبيب گفت: عرض کردم يا اميرالمؤمنين شما چه مي بيني؟ حضرت فرمود: ملائکه آسماني و پيامبران را مي بينم که کنار يکديگر ايستاده همگي منتظرند مرا در آغوش بگيرند و اينک اين برادرم محمد صلي الله عليه و آله است که نزد من نشسته و مي فرمايد: (يا علي) بيا که آنچه در مقابل تو است از حالتي که تو در آني بهتر است. راوي گويد: از منزل خارج شدم تا آنکه حضرت از دنيا رفت. فردا صبح امام مجتبي عليه السّلام بر منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: اي مردم شب گذشته قرآن نازل شد (شب بيست و سوم رمضان) و در اين شب عيسي بن مريم به آسمان برده شد و در همين شب يوشع بن نون کشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين عليه السّلام از دنيا رفت. به خدا قسم هيچ يک از اوصياء (پيامبران گذشته) و نه کساني که بعد از او مي آيند (از امام عليه السّلام) بر او در وارد شدن به بهشت سبقت نگيرند.

هر گاه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله او را به جنگ مي فرستاد، جبرئيل در طرف راست او و ميکائيل در طرف چپ او ياري را مي دادند.

آنگاه حضرت فرمود: او از مال دنيا طلا و نقره اي (هيچ پولي) باقي نگذارد، مگر هفتصد درهم که از سهم او زياد آمده بود و مي خواست براي خانواده اش خدمتکاري بگيرد.[1] .

بارالها! معرفت خويش و پيامبر گرامي و خاندان بزرگوار او را نصيب ما بگردان و ما را از دوستان و شيعيان مخلص ايشان قرار بده.

اللّهم احينا حياة محمد و آل محمد و امتنا ممات محمد و آل محمد و الحمدللّه اولا و آخرا.









  1. مناقب اهل البيت عليه السّلام، ج 1 ص 146.