چون صبح كنم كشته خواهم شد











چون صبح کنم کشته خواهم شد



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در آن شبي که ضربت خورد تماما بيدار ماند و براي نماز شب به مسجد نرفت، ام کلثوم دختر آن حضرت عرض کرد: اي پدر چه باعث شده که بيدار بمانيد؟ فرمود: چون صبح کنم کشته خواهم شد!

هنگام وقت نماز ابن النّباه حضرت را براي نماز فرا خواند، حضرت کمي از منزل بيرون رفته دوباره برگشت، ام کلثوم عرض کرد: به جعدة بگوئيد او با مردم نماز بخواند (و شما به مسجد نرويد) فرمود: بله به جعدة بگوئيد با مردم نماز بخواند.

ولي ناگهان فرمود: از مرگ نمي توان گريخت، و به طرف مسجد خارج شد، ابن ملجم را ديد که تمام شب را بيدار مانده منتظر بود و چون شب خنک شده بود به خواب رفته بود، حضرت او را با پاي خود حرکت داد و فرمود: نماز، برخاست و حضرت را ضربت زد.[1] .

حجربن عدي در مسجد بود که زمزمه مشکوکي شنيد، اشعث بن قيس د ملعون (همدست ابن ملجم) به ابن ملجم مي گفت: براي هدف خودت عجله کن عجله کن، که صبح تو را رسوا کرد.

حجر احساس خطر کرد به سرعت از مسجد خارج شد تا به حضرت امير عليه السّلام خبر دهد و ايشان را از هدف اين گروه آگاه کند، ولي حضرت از راه ديگري به مسجد رفت و ابن ملجم به هدف شوم خود رسيد، همين که حجر وارد مسجد شد ديد مردم همگي مي گويند: اميرالمؤمنين کشته شد.[2] .









  1. الارشاد، ص 19.
  2. الارشاد، ص23.