امشب همان شبي است كه به من وعده داده شده است











امشب همان شبي است که به من وعده داده شده است



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در آن شبي که ضربت خورد، تمام شب را بيدار بود، بسيار از اتاق بيرون مي آمد و به آسمان نگاه مي کرد و مي گفت: به خدا قسم دروغ نگفتم و به من خبر دروغ نداده اند، امشب همان شبي است که به من وعده داده شده است، آنگاه دوباره به اندرون باز مي گشت. چون طلوع فجر (وقت نماز صبح) شد، حضرت کمر خود را محکم کرد و در حالي که اين شعر را زمزمه مي کرد.


اشدد حيازيک للموت فان الموت آتيکا
و لا تجزع من الموت اذا حل بواديکا


يعني: سينه خود را براي مرگ محکم کن که مرگ به سراغت خواهد آمد، و چون مرگ تو را دريافت از آن بي تابي مکن. و چون حضرت مي خواست از خانه خارج شود مرغابي هائي به دنبال حضرت فرياد مي زدند! اهل خانه مشغول دور کردن آنها شدند که حضرت فرمود:

اينها را رها کنيد، فريادهائي است که به دنبال آن ناله هاست،[1] آنگاه به مسجد رفت و شد آنچه شد.









  1. اعلام الوري.