علي و حوادث آينده جهان











علي و حوادث آينده جهان



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

خطبه اي است که به اميرالمؤمنين عليه السّلام منسوب مي باشد و در آن خطبه حضرت به حوادث آينده، اخبار فرموده است، و حقايق آينده را روشن نموده است البته خطبه بسيار طولاني است که تا حد امکان جملاتي از آن را که مقتضي درج در اين کتاب مي باشد ذکر مي نمائيم. عبداللّه بن مسعود گويد: چون خلافت بعد از آن سه خليفه، به اميرالمؤمنين عليه السّلام رسيد، حضرت به بصره (يا کوفه) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود کرده و خطبه اي ايراد نمود که عقلها را متحير نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون اين خطبه را مردم از حضرت شنيدند بسيار گريستند و ناله ها و فرياد و ضجه از آنها برخاست. (ابن مسعود گويد) پيامبر اکرم اسرار نهاني که ميان خود و خداوند عزوجل داشت به علي عليه السّلام تعليم مي داد و به همين سبب نوري که در صورت پيامبر صلي الله عليه و آله بود، به صورت علي عليه السّلام منتقل شد. پيامبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السّلام وصيت نمود تا اين خطبه که نامش خطبه خطبه البيان است براي مردم بخواند که در آن است علم آنچه هست و تا روز قيامت خواهد شد.

علي عليه السّلام بعد از رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و بعد از صبر بر ستمهاي امت چون هنگام اجراي وصيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسيد برخاست و آن را ايراد نموده فرمود:

اي مردم، من و حبيبم محمد صلي الله عليه و آله، همچو اين دو (و اشاره به انگشت سبابه و وسطي نمود) مي باشيم، اگر نبود آيه اي از کتاب خدا شما را خبر مي دادم به آنچه در آسمانها و زمين و آنچه در قعر اين (زمين) است! هيچ چيز از آن بر من پوشيده نيست، من اين علوم را وحي نمي دانم (پيامبر نيستم) بلکه اينها علومي است که رسول خدا صلي الله عليه و آله به من تعليم داده است، همانا آن حضرت هزار مسأله به من آموخت که در هر مسئله اي هزار باب و از هر بابي هزار نوع گشوده مي شود. پس بپرسيد از من قبل از اينکه مرا نيابيد، بپرسيد از من از آنچه زير عرش است تا شما را خبر دهم، اگر نبود خوف اينکه گوينده اي از شما بگويد علي بن ابيطالب جادوگر است همچنان که درباره پسر عموي من گفته شد (يعني به پيامبر نسبت سحر دادند) هر آينه شما را خبر به تفکرات (و نيات) شما و آنچه در زمين مي باشد مي دادم. پس از آن حضرت گوشه اي از صفات خود را بيان نموده تا آنجا که فرمود: «انا ابولمهدي القائم في آخرالزمان؛ يعني: منم پدر مهدي آن کس که در آخرالزمان قيام کند.»

در اين هنگام مالک اشتر برخاست و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين اين قائم از فرزند شما چه وقت قيام مي کند؟

آن حضرت فرمود: زماني که باطل پيشي گيرد و حقائق خوار شوند، بيني صاحب مال به خاک ماليده شود و بکوبد پاي خود را کوبنده و قناتها خشک گردد و قبيله ها طغيان کنند، سختيها بسيار شود و عمرها کوتاه گردد و اختلاف در ميان عربها افتد، و روان شود اشکها از چشمها و فريب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاک شوند، و شورش کنند شورشيان و عاجز شود رئيس و تاريک گردد نور آفتاب و کر شود گوشها، عفت و پاکدامنيها از بين برود، انصاف خوار شود و شيطان غالب گردد. زماني که گناه بسيار گشته و زنان حکومت کنند و حادثه ها سخت شود، زمين را زلزله گرفته و احکام الهي معطل مانده، امانت سرنگون گردد و خيانت ظاهر شود و محافظه کار ترسانيده شده و خشم و کينه توزي شدت يابد، مرگ، مردم را ترسانيده و مدعيان به پا خاستند و اولياء نشستند، و ثروتمندان پليد گرديدند.

گفت و گفت تا آنجا که در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب الزمان باشيد، در اين هنگام حضرت بر بالاترين پله منبر قرار گرفته و فرموده: آه آه از کنابه لبها و پژمرده شدن دهانها (آري مستمعين آن حضرت را تاب فهم آن مطلب نبود).

آنگاه حضرت نگاهي به چپ و راست نموده، بزرگان و اشراف قبائل را ديد که در مقابل وي نشسته و آنچنان سکوت و جمود آنها را فراگرفته که گوئي بر سرهاي آنها پرنده است (اين جمله اخير ضرب المثلي است براي اينکه شدت سکوت را بفهماند) پس آه سردي از دل کشيد و ناله اي اندوهگين نمود و لحظه اي (آن شير بيشه فصاحت) ساکت شد.