قرآن و اهل آن در آخر زمان











قرآن و اهل آن در آخر زمان



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در اين زمان است که قرآن و اهل آن مطرود و رانده از اجتماع گردند (مردم به آنها توجه نکنند) و دو رفيقان يک راهند که کسي پناهشان ندهد (قرآن و عالمين عاملين آن در نظر مردم بي ارزشند) وه که چه دوستان وفادار و پسنديده اي هستند، و خوشا به حال آن دو آنچه با خاطرش کار مي کنند. در آن زمان قرآن و اهل آن (به ظاهر) در ميان مردمند و (در باطن) در آنان نيستند و با آنها هم (موافق) نمي باشند و همراه آنان نيستند، اين مردم (دنيا خواهان) بر جدائي (از حق و حق پرستان) گرد هم آيند و از جماعت (مسلمانان) پراکنده گردند. سرپرستي کار اين مردم و کار دينشان را، کساني به دست گرفته اند که به نيرنگ و زشت کاري و رشوه و آدم کشي در ميان آنها رفتار کنند، گويا خود را پيشوايان و راهنمايان قرآني مي پندارند در صورتي که قرآن پيشوا و رهبر آنها نيست (بلکه هواي نفس و شيطان امام آنهاست) از حق (و حقيقت) در ميان ايشان به جاي نماند (سخنگوها و نويسندگان بسيار اما عامل به آن کم است) کسي است که آوازه حکمتهاي قرآن به گوشش خورده و به پيروي آن درآيد ولي هنوز درست ننشسته که از دين بيرون رود و از دين و روش پادشاهي به آئين پادشاهي ديگر درآيد (خلاصه دين او تابع آراء حکمرانان باشد) و از تحت سرپرستي پادشاهي به سرپرستي پادشاهي ديگر برآيد، و از پيروي زمامداري به پيروي زمامدار ديگري درآيد، و از تعهدات سلطاني به زير بار تعهدات سلطان ديگري برود، و به تدريج از آنجائي که خود خبر ندارند خداي تعالي آنان را بوسيله آرزو و اميد به نابودي کشاند. براستي که دام خدا بسيار محکم و سخت است، تا بدانجا که در گناه و نافرماني زاد و ولد کنند و به جور و ستم دينداري نمايند.