آثار آهوان و داستان عبور عيسي از كربلا











آثار آهوان و داستان عبور عيسي از کربلا



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اي پسر عباس اطراف اين سرزمين جستجو کن پشکل آهواني را پيدا کن، به خدا قسم دروغ نگفتم و خبر دروغ هم به من نداده اند، رنگ آنها زرد است مانند زعفران.

ابن عباس گويد: به دنبال آنها گشتم، آنها را يافتم، صدا زدم يا اميرالمؤمنين آنها را پيدا کردم همان گونه که فرموديد، حضرت فرمود: خدا و رسول او درست فرمودند و به عجله آمد و آنها را برداشته بوئيد و فرمود: همين است اي پسر عباس، آيا قصه اين ها را مي داني؟ اين پشکلها را عيسي بن مريم بوئيده است، عيسي در حاليکه حواريون با او بودند به اين سرزمين گذر کرد، آهواني را ديد که دور هم جمع شده گريه مي کردند! عيسي و حواريون آنجا نشستند و گريه کردند و نمي دانستند چرا عيسي اينجا نشست و گريه نمود؟ عرض کردند يا روح الله چه شده است که گرياني؟ فرمود: آيا مي دانيد اين چه زميني است؟ اينجا محل کشته شدن پسر ارجمند پيامبر خدا محمد صلي الله عليه و آله وسلم است، و اوست فرزند بانوي آزاده طاهره که به مادر من شبيه است و مدفون مي شود در اين زمين که خاک آن از مشک خوشبوتر است زيرا تربت پسر پيامبر است که شهيد شده و همين گونه است طينت پيامبران و اولاد آنها.

سپس عيسي عليه السّلام افزود: اين آهوان با من حرف مي زنند و مي گويند: اين زمين را براي چريدن انتخاب کرده اند چون مشتاق تربت پسر پيامبر هستند، آنها معتقدند که در اين زمين در امانند! عيسي آن پشکلها را بوئيد و در ادامه عرضه داشت: خدايا اين ها را نگه دار تا آنکه پدر او بيايد و (به ياد سخنان عيسي و احترام او) تسليت باشد براي وي. و اينک تا امروز باقي مانده و زردي آنها به خاطر گذر ايام طولاني است و اين زمين کرب و بلاست آنگاه حضرت با صداي بلند گريه کرد و عرضه داشت: اي پروردگار عيسي بن مريم بر قاتلان و کمک کاران و واگذاران او مبارک مگردان، سپس حضرت دوباره گريه نمود گريه اي طولاني، به گونه اي که حضرت از حال رفت، ما نيز گريه مي کرديم، تا آنکه بعد از مدتي طولاني به هوش آمد و به من فرمود: اي پسر عباس زماني که ديدي اين پشکلها خون شده است و خون تازه از آن مي جوشد بدان که اباعبدالله کشته شده و در اين زمين دفن شده است.