فرصت طلبي عمرو بن حريث منافق
عمرو بن حريث (مرد منافق و مخالف حضرت علي عليه السلام) دنبال زن رفت و به او گفت: امروز از تو امر عجيبي ديدم، اميرالمؤمنين سخني به تو گفت و تو بدون هيچ حرفي برخاستي و رفتي، به من بگو به تو چه گفت که نتوانستي جواب دهي؟ زن گفت: اي بنده خدا حضرت مسأله اي را بازگو کرد که جز من و خداوند متعال کسي آگاه نبود، و من از ترس اينکه مبادا بيش از اين بگويد (و رسوا کند) برخاستم، زيرا تحمل يکي بهتر از تحمل سختيهاي پشت سر هم است. عمرو گفت: خدايت ببخشايد، او به تو چه گفت؟ زن گفت: اي بنده خدا او به من چيزي را گفت که زشت دارم و ثانيا زشت است مردان از عيوب زنان آگاه شوند. عمرو بن حريث گفت: اي زن نه تو مرا مي شناسي و نه من تو را، شايد نه من تو را و نه تو مرا ديگر ببينيم. عمرو گويد: وقتي ديد من بسيار اصرار مي کنم گفت: اينکه حضرت فرمود: اي سلفع، به خدا قسم مجراي حيض من غير عادي است اما اينکه فرمود: اي مهيع، به خدا قسم به جاي مردان (شوهر) با زنان هستم. اما اينکه فرمود: اي قردع، من آن زن خرابکار هستم که خانه همسرم و دارائي او را ويران و نابود کردم. عمرو گفت: واي بر تو، او اين مطالب را از کجا مي داند؟ آيا ساحر است يا کاهن[1] يا مخدوم[2] که به مسائل تو خبر مي دهد، اين دانش گسترده اي است. زن گفت: بد حرفي زدي، او نه جادوگر است و نه کاهن و نه مخدوم، او از خاندان نبوت و وصي پيامبر خدا و وارث (علوم) اوست. آنچه از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم گرفته است به مردم مي گويد و او بعد از پيامبر ما حجت خداست بر مردم.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ