آگاهي حضرت از چشمه آب و جريان راهب
لشکر اميرالمؤمنين عليه السلام در راه صفين دچار عطش شد، ذخيره آب آنها پايان يافته بود و هر چه در چپ و راست مسير خود تلاش کردند از آب اثري نيافتند. حضرت امير عليه السلام لشکر رااندکي از جاده منحرف کرد اندکي راه پيمود تا آنکه ديري[1] در وسط بيابان نمايان شد، حضرت به طرف دير آمد و به اصحاب فرمود: ساکنين آن را صدا بزنيد، مردم صدا کردند، راهبي سر خود را از دير بيرون آورد، حضرت به او فرمود: آيا نزديک شما آبي هست که اين جمعيت را چاره سازد؟ راهب گفت: اصلا، ميان من و آب بيش از دو فرسخ فاصله است، من نيز اگر ذخيره يکماه را برايم نياورند از تشنگي هلاک مي شوم. حضرت به اصحاب فرمود: آيا سخن اين راهب را شنيديد؟ گفتند: آري آيا اکنون که نيروئي داريم دستور مي دهي که به آنجا (دو فرسخي) رويم شايد به آب دست يابيم؟ حضرت فرمود: نه شما نيازي به اين کار نداريد! سپس حضرت گردن استر خود را به طرف قبله منحرف کرد و به مکاني نزديک دير اشاره نمودند و فرمود: اينجا را حفر کنيد، عده اي با کلنگ زمين را کندند تا اينکه سنگي بزرگ و درخشان (سفيد) ظاهر شد (به گونه اي که قابل حفر نبود) به حضرت عرض کردند: يا علي کلنگ در اين سنگ اثر نمي کند. حضرت فرمود: آب در زير اين سنگ است، اگر سنگ را از جاي خود حرکت دهيد به آب خواهيد رسيد، تلاش کنيد تا سنگ را از جا برکنيد.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ