حوادث عجيب و خوش شانسي عمادالدولة











حوادث عجيب و خوش شانسي عمادالدولة



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از عجائب حوادث اينکه عمادالدولة مردي بسيار خوش شانس بوده است، گويند: هنگامي که در شيراز بود خزانه او تهي شد و از پرداخت حقوق و هزينه لشکر عاجز ماند به طوري که خوف اضمحلال دولت او مي رفت و از اين جهت غمگين بود، روزي به پشت خوابيده فکر مي کرد، ناگهان ماري را ديد که از جائي از سقف بيرون آمده به جاي ديگر رفت، دستور داد تا مار را بکشند، وقتي سقف را شکافتند ديدند بالاي سقف، سقف ديگري است و ميان آن دو صندوقهائي است و در ميان آن صندوقها ثروتي عظيم نهفته بود که پانصد هزار دينار مي رسيد.

گويند: روزي سوار بر اسب از جائي مي گذشت پاهاي اسب او در زمين فرو رفت، وقتي آن جا را شکافتند گنج عظيمي يافتند.

و همچنين در شيراز خياطي بود که لباس حاکم را مي دوخت و نزد او از حاکم قبل اموالي به امانت بود، عمادالدولة براي دوختن لباس او را مي خواست، خياط که کر بود گمان کرد راجع به او سعايت کرده اند لذا همينکه عمادالدولة با او صحبت کرد او گفت: به خدا سوگند بيشتر از دوازده صندوق که نمي دانم درون آن چيست، چيز ديگري نزد من نيست! عمادالدولة تعجب کرد وقتي صندوقها را آوردند مالهاي بسيار و لباسهاي قيمتي در آن بود.

اينها همراه با گنجهائي که از يعقوب ليث و برادرش عمر و بن ليث به چنگ او آمد سبب رونق کار او شد.[1] .

حکومت ايشان همچنانکه حضرت فرموده بود: يکصد و بيست و شش د سال طول کشيد.









  1. تتمة المنتهي، ص314 و بحار، ج352 ص 352.