و اما آخرين آنها مستعصم مي باشد











و اما آخرين آنها مستعصم مي باشد



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

که حضرت اشاره به قتل او نموده فرمود: حکومت از او مي گريزد و شخص احمق زياده گوئي او را کمک مي کند، گويا او را مي بينم بر روي پل بغداد کشته شده است، و اين به خاطر آنچه خود مرتکب شده مي باشد و خداوند به بندگان خود هيچ ستمي نکند.

در سال640 هجري ابواحمد عبداللّه مستعصم به خلافت نشست، و شانزده سال خلافت کرد، مردي بي کفايت بود و تدبير مملکت خود را به وزير خود مؤيدالدين علقمي سپرد و خود مشغول کبوتربازي و لهو و لذت شد.

در سال656 هلاکوخان مغول در روز عاشورا وارد بغداد شد، وزير علقمي به خليفه گفت: پادشاه تاتار مي خواهد دختر خود را به پسر شما دهد و شما بر خلافت باقي باشيد و او با شما مثل سلجوقي باشد با پدران شما، اگر مصلحت مي دانيد به نزد ايشان رويم و صلح کنيم تا خونهاي مردم ريخته نشود.

مستعصم که از خود رأي و تدبيري نداشت، حيله وزير در او تأثير کرد و با گروهي از اعيان و بزرگان و علماء به طرف جايگاه هلاکو حرکت کرد، هلاکو ايشان را در خيمه اي جا داد، وزير درخواست کرد تا علماء و فقهاء بغداد در مجلس صلح حاضر شوند، چون همگي حاضر شدند، لشکر تاتار شمشير کشيدند و همه را کشتند، آنگاه در شهر ريختند و تا چهل روز بغداد را قتل عام کردند گويند بيش از دو ميليون و سيصد هزار نفر را کشتند و نهرها از خون مردم جاري شد و در دجله ريخت.