تهاجم دشمنان و استقامت دختر پيامبر











تهاجم دشمنان و استقامت دختر پيامبر



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

آنها به کنار خانه آمدند و اجازه ورود خواستند، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: نمي گذارم بي اجازه وارد خانه ام شويد، همگي آنها (حيا کردند و) برگشتند، اما قنفذ ايستاد، تا آن عده به عمر گفتند: فاطمه چنين مي گويد و نمي گذارد بي اجازه وارد شويم، عمر در خشم شد و گفت: ما را با زنها چه کار؟

سپس به عده اي که اطراف او بودند دستور داد تا هيزم برداشتند، خودش نيز هيزمي برداشت و آنرا اطراف خانه علي عليه السلام قرار دادند در حاليکه در خانه، علي، فاطمه و دو پسر او بودند، عمر صدا زد به گونه اي که به گوش حضرت علي عليه السلام رسيد: به خدا سوگند يا بيرون مي آئي و با خليفه پيامبر! بيعت مي کني وگرنه خانه ات را به آتش مي کشم، سپس خودش که از هيبت حضرت علي عليه السلام آگاه بود و مي ترسيد که علي عليه السلام با شمشير بيرون آيد به پيش ابوبکر برگشت ولي به قنفذ گفت: اگر خارج نشد، به زور وارد شو، اگر امتناع کرد خانه را بر آنها آتش برن. قنفذ و ياران او با زور وارد شدند، علي عليه السلام خواست شمشير خود را بردارد، مانع شدند شمشير برخي از افراد را برداشت، انبوه جمعيت بر او ريختند و مانع شدند.