حرمت كعبه به واسطه او شكسته مي شود











حرمت کعبه به واسطه او شکسته مي شود



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

وقتي سيدالشهداء عليه السلام از بيعت با يزيد امتناع نمود و از مدينه به مکه هجرت فرمود، عبدالله بن زبير نيز به مکه آمد در روز ترويه (هشتم ذيحجه) در مسجدالحرام ميان حضرت با عبدالله بن زبير سخناني رد و بدل شد، عبدالله به حضرت گفت: اگر مي خواهي شما در همين جا (مکه) بماني و حکومت را در دست بگير و ما با تو بيعت کرده، تو را ياري دهيم! حضرت (که مي دانست سخن ابن زبير از روي صداقت نيست) فرمود: پدرم (اميرالمؤمنين) به من خبر داد که حرمت کعبه توسط سرداري شکسته خواهد شد من دوست ندارم آن سردار باشم! عبدالله بن زبير گفت: پس اگر مي خواهي شما اينجا بمان و من حکومت را به دست گيرم و دستور شما نيز اطاعت گردد؟!حضرت فرمود: من اين نظر را نمي پسندم، سپس سخن خود را آهسته گفتند که ديگران نفهميدند و حضرت طواف کرد و سعي نمود و تقصير کرد و در حالي که مردم به مني مي رفتند او به طرف کوفه حرکت کرد.[1] .

در روايت ديگري آمده است: عبدالله بن زبير به حضرت گفت: پسر فاطمه نزد من آي؟ سپس با حضرت آهسته سخن گفت، امام حسين عليه السلام به مردم فرمود: مي دانيد پسر زبير چه مي گويد؟ گفتند: فدايت شويم نه، فرمود: مي گويد: در اين مسجد بمان تا براي تو مردم را جمع کنم (سپاه برايت جمع آوري کنم) سپس حضرت افزود: به خدا سوگند اگر من يک وجب از خانه خدا دورتر کشته شوم بيشتر دوست دارم از اينکه يک وجب داخل آن کشته شوم، به خدا سوگند اگر من در سوراخ حشره اي روم مرا بيرون خواهند آورد تا هدف خود را در مورد من پياده کنند، به خدا سوگند که بر من ستم و تجاوز مي کنند همچنان که يهود در (جريان ممنوعيت ماهيگيري در روز) شنبه کرد.[2] .


رفتي به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقيقي دل، کربلاي تو


اجر هزار عمره و حج در طواف توست
اي مروه و صفا به فداي صفاي تو


پيشگوئي حضرت امير عليه السلام در مورد شکسته شدن حريم خانه خدا توسط سردار به تحقق پيوست و حرمت کعبه معظمه دو بار توسط عبدالله بن زبير شکسته شد، بار اول وقتي او بعد از شهادت سيدالشهداء و واقعه حره مدعي خلافت شد، سپاه شام به فرماندهي حصين بن نمير به مکه يورش برد و عبدالله بن زبير به خانه خدا پناه برد، و سپاه شام منجنيق ها را اطراف خانه خدا نصب کردند و با پرتاب سنگ خانه خدا را تخريب و با آهن آن را سوزاندند.[3] .

مسعودي مي گويد: همراه با سنگ، آتش و نقط و ديگر اشياء قابل احتراق پرتاپ کردند، خانه کعبه ويران شد و پايه هاي آن آتش گرفت[4] گويند: روزي ده هزار سنگ بر کعبه فرو مي ريختند.

کار بر ابن زبير مشکل شده بود که ناگاه خبر هلاکت يزيد ملعون به مکه رسيد و دو سپاه دست از جنگ کشيدند و شاميان به شام مراجعت کردند.

بار دوم يعني حدود نه سال بعد، وقتي عبدالملک بن مروان، سپاه خود را با حجاج بن يوسف براي سرکوبي عبدالله بن زبير فرستاد و او به کعبه پناه برد، سپاه حجاج به کعبه يورش برد و خانه خدا هدف تير دشمنان قرار گرفت و حرمت آن شکست، به گونه اي که برخي نوشته اند: در ميان چيزهائي که بر کعبه انداختند مدفوع و نجاست نيز بود؛ فانا الله و انا اليه راجعون. آري سيدالشهداء سلام الله عليه بني اميه و هتاکي آنان را به خوبي مي شناخت که فرمود: دوست ندارم کنار خانه خدا و در مسجد الحرام کشته شوم، زيرا دشمن بي شرم، هيچ حريمي در اينجا براي انجام اهداف شوم خود نگاه نمي داشت.









  1. تاريخ طبري، ج 4 ص 289 طواف و سعي و تقصير از اعمال عمره است.
  2. تاريخ طبري، ج 4 ص 289.
  3. تاريخ طبري، ج 4 ص 383.
  4. مروج الذهب، ج 3 ص 72.