پيشگوئيهاي حضرت درباره حجاج و ستمهاي او











پيشگوئيهاي حضرت درباره حجاج و ستمهاي او



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اي فرمود:

اگر آنچه من مي دانم و از آنچه بر شما آشکار نيست بدانيد (بلاها و سختيها) همانا (از خانه ها) به سوي خاکها (بيابانها) مي رويد و بر اعمال خود (نافرماني از رهبران حق و رفاه طلبي) گريه مي کنيد و چون زنهاي فرزند مرده بر سينه و صورت مي زنيد، (آنقدر به وحشت مي افتيد که) اموال خود را (از ترس جان) بي نگهبان رها مي نمائيد و هر مردي از شما چنان گرفتار است که به ديگري توجه نکند.

اما شما پند واندرزي که به شما داده اند فراموش کرده ايد و از آنچه شما را بر حذر داشته اند (عواقب مخالفت امام عليه السّلام) ايمن گشته ايد، پس رأي وانديشه شما سردرگم و کارتان پراکنده و درهم گرديده. دوست دارم خداوند ميان من و شما جدايي افکند و مرا به کسي که سزاوارتر است از شما به من (يعني پيامبر اکرم صلي اللّه عليه و آله و سلم و ياران باوفاي حضرت ملحق گرداند.)

به خدا قسم آنها مرداني بودند داراي رأي وانديشه هاي پسنديده، صاحبان حلم و بردباري بسيار، و سخنان حق و راست که ظلم و ستم (برکسي) روا نمي داشتند، به راه راست سبقت گرفتند و رفتند پس به آخرت جاويد و عيش نيکو دست يافتند.

آگاه باشيد:

به خدا سوگند پسري از قبيله بني ثقيف (حجاج بن يوسف ثقفي) بر شما مسلط خواهد شد، از روي تکبر جامه بر زمين مي کشد، به حق پشت کرده، ستم فراوان نمايد، سبزه شما را (اموالتان را) مي خورد و پيه شما را آب مي کند (با ظلم فراوان توان شما را رنجور کند).

سپس حضرت با جمله اي که بعدا منظور حضرت معلوم گرديد فرمود: بياور اي اباوذحة آنچه داري![1] .

بعضي از شارحان نهج البلاغة گويند: وذحة در لغت به معني پشکلي است که در زير دنبه گوسفند از بول و سرگين بسته مي شود و امام عليه السّلام به واسطه رنجش از اصحاب خود اين جمله را فرمود و پيدايش حجاج را خواسته و به اين بيان شگفت انگيز از غيب اشاره نموده، ولي مردم مراد حضرت را از وذحة ندانستند تا زماني که حکايت حجاج با خنفساء که حيواني است کوچکتر از سوسک رخ داد و حجاج خنفساء را به لفظ وذحة تعبير کرد و اين تعبير حجاج بر سر زبانها افتاد و مقصود حضرت از آن کلمه مشخص گشت. ابن ميثم بحراني در شرح نهج البلاغه گويد: روزي حجاج بر سجاده خود نماز مي گذرد، سوسکي بطرف او آمد، حجاج گفت: اين را از من دور کنيد که وذحة (پشکل) شيطان است.[2] .

روزي اشعث بن قيس (آن منافق بدکردار) از قنبر خواست تا براي او اجازه ورود بر حضرت علي عليه السّلام را بگيرد، ولي قنبر او را رد کرد و مانع ورود او شد، او قنبر را زد و بيني وي را خوني نمود، علي عليه السّلام بيرون آمده فرموده: اي اشعث تو را با من چکار؟ آگاه باش به خدا قسم اگر با غلام ثقيف اين چنين بازي کني و حضرت جمله اي در تحقير او گفت که کنايه بود از اينکه به سختي تو را عقوبت کند اشعث گفت: جوان ثقيف کيست؟ فرمود: جواني است که بر مردم حکومت کند و هيچ خانه اي از عرب نماند مگر اينکه بر آنها ذلت وارد کند.

اشعث پرسيد: چند سال حکومت مي کند؟ حضرت فرمود: بيست سال اگر برسد، و در روايت ديگري حضرت به اهل بصره فرمود:

اگر من اداي امانت نمودم براي شما و بر غيب شما را نصيحت کردم، و شما مرا متهم نموديد، خداوند جوان ثقفي را بر شما مسلط گرداند، پرسيدند: اين جوان کيست؟ فرمود:

مردي که هيچ حرمتي باقي نگذارد مگر اينکه آن را هتک کند.[3] .

حضرت امير عليه السّلام در اين کلمات نوراني به دو مطلب مهم اشاره نمود

1- ظلم و ستم فوق العاده حجاج

2- مدت حکومت او.









  1. نهج البلاغة فيض الاسلام.
  2. نهج البلاغه فيض الاسلام.
  3. بحار، ج 41 ص 317.