مختصري از تاريخ حكومت بني اميه و جنايات آنها











مختصري از تاريخ حکومت بني اميه و جنايات آنها



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حکومت بني اميه از خلافت عثمان در سال24 هجري شروع و در سال132 هجري با کشته شدن مروان بن محمد پايان يافت، بني اميه در قرآن به عنوان شجره ملعونة (درخت ملعون) نام برده شده است. و پيامبر اکرم صلي اللّه عليه و آله وسلم در خواب ديد که بني اميه مانند بوزينة بر منبر او جست و خيز مي کنند و از اين امر غمگين گرديد.

و در حديث است که پيامبراکرم صلي اللّه عليه و آله وسلم فرمود: وقتي پسران عاص (فرزند اميه) به چهل نفر رسند مال خدا را ميان خود مي گردانند و بندگان خدا را برده خود کنند.

از عثمان و فسادها و ترويج خاندان بني اميه و حيف و ميل بيت المال و تحريفهاي زمان او که بگذريم، معاويه است که فساد و بدعت و قتل و جنايت او در کتابهاي تاريخ ذکر شده است و ما قبلا اندکي از آن را نقل نموديم. ديگري يزيد پسر معاويه است که سه سال و نه ماه حکومت کرد، که در سال اول سيدالشهداء را با جماعتي از خاندان پيامبر و اميرالمؤمنين و ياران او با وضعي فجيع شهيد نمود و نواميس پيامبر صلي اللّه عليه و آله وسلم را به اسارت گرفت و در شهرها به نمايش گذارد.

و در سال سوم واقعه حره را به پا نمود و در يک يورش به مدينه منوره، قتل عامي عجيب نمودند و ده هزار نفر را کشتند و سپس به نواميس مردم پرداختند و اموال و زنان مردم مدينه را تا سه روز بر سپاهيان مباح کردند، و کردند از جنايت آنچه کردند و قلم از نگارش آن شرم دارد و به گونه اي که هزاران زن از زنا باردار شدند و برخي ده هزار نفر گفته اند و ايشان را اولاد الحرة مي ناميدند، حتي حريم مسجد نبوي از جسارت مصون نماند، مردم متحصن در مسجد را چنان قتل عام کردند که روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول صلي اللّه عليه و آله وسلم خون رسيد، اسبهاي ايشان حرم را آلوده کردند.

و بعد از اين جريان در اواخر سلطنت يزيد، براي دفع شورش عبدالله بن زبير، خانه خدا را به آتش کشيدند و ديوارهاي آن فرو ريخت. و يکي از احکام اموي عبدالملک بن مروان است که مقداري در مورد او سخن گفته ايم و بعدا در مورد فرماندار جنايت پيشه او حجاج بيشتر سخن خواهم گفت. و ديگر از حکام اموي وليد بن يزيد بن عبدالملک است آن مرد بي دين و فاسق و فاجر که حتي به ظواهر اسلام نيز ملتزم نبود، و همواره به شراب خوارگي و انواع بازيها و فسقها مشغول بود، گاهي که خيلي سرحال بود، خود را در حوضي از شراب که آماده کرده بود مي انداخت و آنقدر مي خورد که کم شدن آن معلوم مي شد.

گويند: شبي مست کرد و سوگند ياد کرد که کنيز مست خود را که جنب نيز بود براي نماز جماعت به مسجد فرستد، لباس خود را بر او پوشاند و او را به مسجد فرستاد تا با مردم نماز گزارد.

و او همان گستاخي است که تصميم گرفت بر بام کعبه مراسم عياشي به پاکند، روزي به قرآن تفأل زد آيه مبارکه و استفتحوا و خاب کل جبار عنيد[1] آمد. ناراحت شد و قرآن را به گوشه اي نهاد و آن را آنقدر تيرباران کرد تا پاره پاره شد و اشعاري سرود که مضمون آن اين بود: آيا مرا به عنوان ستمگر معاند تهديد مي کني؟ آري من آن ستمگر کينه توزم، وقتي روز قيامت نزد خدايت رفتي بگو: خدايا وليد مرا پاره پاره کرد.

حکايات معاشقه او با زنان بدکاره در تاريخ مستور است.[2] .

آري اينانند همان شجره ملعونه که اميرالمؤمنين عليه السّلام از آنها در اين خطبه سخن گفته و جنايات آنها را اجمالا بيان نموده است. در نهج البلاغة است که حضرت امير عليه السّلام فرمود: (بني اميه آنقدر بر امور مسلط شوند) تا اينکه گمان کننده گمان مي کند دنيا به تسخير بني اميه درآمده، سود خود را به آنها مي دهد و بر آب صاف و پاکيزه خود فرودشان مي آورد (دنيا کاملا به کام آنهاست) و تازيانه و شمشير آنها (ظلم و ستمشان) از اين امت برداشته نمي شود.

با اين که اين گمان باطل است، و دولت بني اميه و بهره وري آنها در زندگاني دنيا مانند اندک آبي است که هنوز درست نچشيده تمامي آن را بيرون مي اندازند.









  1. ابراهيم: 15.
  2. تتمة المنتهي.