پيشگوئي حضرت در مورد بيعت شكني مروان و حكومت اولاد او











پيشگوئي حضرت در مورد بيعت شکني مروان و حکومت اولاد او



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بعد از جنگ جمل و شکست لشکر شورشيان، عبدالله بن عباس نزد حضرت امير عليه السّلام آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين حاجتي دارم. حضرت فرمود: چه خوب آگاهم به حاجت تو، آمده اي تا براي (مروان) بن حکم امان بگيري؟! ابن عباس گفت: آري مي خواهم به او امان دهيد، حضرت فرمود: به او امان دادم، ولي او را بر ترک مرکب خودت سوار کن و نزد من آور.

راوي گويد: ابن عباس او را آورد، قيافه مروان همچون بوزينه اي بود.

حضرت فرمود: آيا بيعت مي کني؟ عرض کرد: آري و در دل است آنچه هست (يعني دلم با شما نيست) حضرت فرمود: خداوند به آنچه در دلهاست داناتر است. حضرت در ابتدا دست خود را جلو برد تا مروان با حضرت بيعت کند، ولي ناگهان دست خويش را عقب کشيد و فرمود: مرا نيازي به بيعت او نيست، اين دست، دست يهودي است (اهل پيمان نيست) اگر بيست بار با من بيعت کند با تبرش آن را مي شکند، آنگاه به مروان فرمود: اي پسر حکم در هيجان اين جنگ بر سر تو ترسيدم که از بدنت جدا شود، نه به خدا قسم چنين نشود تا اينکه از نسل تو خارج شود فلان و فلان که اين امت را آزار دهند و به شدت خوار کنند و جام صبر را به آنها بنوشانند.

و خواهيم ديد که اولاد مروان به حکومت رسيدند و چه بلاها بر امت وارد کردند و مردم جز سوختن و ساختن چاره اي نداشتند، همچنانکه پيشگوئي حضرت در بيعت شکني مروان به وقوع پيوست و او بعد از جنگ جمل و اظهار بيعت با حضرت، به معاويه پيوست.