شهادت شش نفر از ياران حجر











شهادت شش نفر از ياران حجر



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

سپس شروع کردند ياران حجر را يکي يکي کشتند تا شش نفر، دو نفر باقي مانده پيشنهاد کردند ما را نزد معاويه بفرستيد، وقتي نزد معاويه آمدند يکي از آنان به نام کريم بن عنيف گفت: خدا را خدا را اي معاويه تو از اين دنياي فاني مي روي و به جهان باقي خواهي شتافت و در آنجا از اين تصميم که در مورد ريختن خون ما گرفته اي بازخواست خواهي شد.

معاويه گفت: در مورد علي چه نظري داري؟ او گفت من با تو هم عقيده ام و از دين علي بيزارم، معاويه با شفاعت شمر او را بخشيد مشروط بر اينکه يک ماه زنداني شود و تا معاويه حکومت مي کند به کوفه وارد نشود.

سپس به نفر دوم گفت: در مورد علي چه مي گوئي؟ او گفت: من شهادت مي دهم که علي از کساني است که ياد خدا را زياد مي نمود و امر به معروف و نهي از منکر مي کرد و خطاي مردم را عفو مي نمود، معاويه گفت: نظر تو در مورد عثمان چيست؟ گفت: او اولين کسي است که درهاي ستم را گشود و درهاي حق را به لرزه انداخت. معاويه گفت: خودت را کشتي، آن مرد گفت: بلکه تو را کشتم، آنگاه معاويه که از جملات او به شدت ناراحت بود در نامه اي به زياد يعني حاکم کوفه نوشت: اين مرد بدترين آن گروهي است که براي ما فرستادي، او را به گونه اي شکنجه کن که شايسته آن است و به بدترين صورت بکش، و چون نامه به زياد رسيد دستور داد تا او را زنده به گور کردند.

و به اين ترتيب همچنان که حضرت امير عليه السّلام خبر داده بود هفت نفر از آنان کشته شدند. شهادت حجر و ياران او در دل مسلمانان بسيار گران آمد