خلقت حكيمانه و هدفدار











خلقت حکيمانه و هدفدار



در تن آدمي چيزي بيهوده آفريده نشده است،

و آنچه لازمه حيات و زندگي انسان بود به او داده شد که اين يک قاعده عمومي در نظام هستي است،

وقتي فرعون از موسي پيامبر عليه السلام پرسيد:

خداي تو کيست؟

پاسخ داد:

رَبُّنَا الَّذي اَعْطي کُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي

(خداي ما کسي است که بهر موجود زنده اي آنچه لازمه زندگي او بود به او بخشيد و او را هدايت کرد.)[1] .

همه تفاوت ها همينجاست،

طب کشف مي کند،

واقعيّت ها را مي شناسد،

که معده چنين است و کليه ها چنان،

آنها اينگونه کار مي کنند و اينها از نظر فيزيولوژي چنين خاصيتي را دارند امّا به هدفداري و چگونگي به کارگيري آنها کاري ندارد، در صورتي که تفکّر ديني هم شگفتي هاي خلقت و راز هستي را مي شناساند و هم هدفداري آنها را کشف مي کند،

که همه ارزش ها همينجاست.

قد پس از«أعطي کل شي ء خلقه» واژه«ثم هدي» آورده است، يعني:

هر موجودي هر چه مي خواهد دارد،

و هر موجودي هدايت شده است،

مي دانند چه بايد بکنند،

چگونه جذب و دفع داشته باشند،

و چگونه فعل و انفعالات لازم خود را انجام دهند،

آنگاه هدف دهنده را ثابت مي کند، خداي حکيم را مي شناساند که:

برهان هدايت فطري،

هدايت غريزي،

برهان وجود،

همه از هدايت شدن پديده ها مطرح مي شوند،

طب روش کار کليه ها را مي شناسد که کليه ها«سُديم» را دفع و«پتاسيم» را جذب مي کند، امّا به هدفداري و فلسفه هدايت آنها در مباحث فيزيولوژي کاري ندارد.

اگر بپرسيم:

کليه ها از کجا آموختند که سُديم براي سلامت تن آدمي ضرر دارد و پتاسيم مفيد است؟ و راه جذب و دفع آنها کدام است؟

اين واقعيّت ها به هدايت غريزي ارتباط دارد،

و خداي هدايت کننده را ثابت مي کند.

اينجاست که معرفت و عشق انسان به پروردگار زياد مي شود، و رکوع و سجود و راز و نياز انسان را رنگ عاشقانه مي زند که با معرفت مي گويد:

لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه

«نيست خدائي جز اللَّه»

و اين است رمز و راز شناختن و عشق ورزيدن به خدا که اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله شبي را در رکوع و شبي را در سجده مي ماندند،

پس کاوش هاي طب و طبيب مي تواند ابزار عشق و معرفت الهي باشد و راه هاي خداشناسي را هموار سازد، و انسان به خوبي شگفتي هاي تن آدمي را بنگرد، و دست قدرت پروردگاري را آشکارا مشاهده کند.









  1. سوره طه آيه 50.