هماهنگي طبّ و دين











هماهنگي طبّ و دين



به نام آنکه براي هر دردي «درماني» آفريد،

و به انسان نعمت «آگاهي» عطا فرمود.

بايد بدانيم که:

قرآن و نهج البلاغه در جهان معاصر چه رهنمودها و پيامهايي براي درمان جسم و جان آدمي دارد؟

درست است که علم و دانش بشري بخصوص بيولوژي و فيزيولوژي و هم اکنون پسيکولوژي در تلاش است تا جسم و جان آدمي را بکاود و«درد» و«درمان» او را کشف نمايد،

امّا هزاران مشکل و صدها راز ناشناخته در اين راه باقي مانده است،

زيرا در شناخت انسان درمانده اند که:

انسان چيست؟

و اعتراف کرده اند که:

انسان موجودي ناشناخته است،

هر روز راز تازه را کشف مي کنند،

هر روز به عظمت و شگفتي هاي تن آدمي پي برده و روش درمان تازه اي را ارائه مي دهند،

در گذشته، بدنبال عوامل بيولوژي و فيزيولوژي، در جستجو بودند که امروز، علم روانشناسي به کمک بيولوژي آمد،

و بهداشت و درمان را به گونه نويني در آورده است.

در گذشته نسبت به عوارض و التهاب پوستي با تزريق انواع آمپول ها و معالجات جلدي به درمان مي پرداختند.

در صورتي که امروز با پيشرفت علم روانشناسي، بسياري از اينگونه امراض را با درمان روح و روان، بهبود مي بخشند.

و باور دارند که برخي از عوارض پوستي در بدن کودک، جنبه رواني دارد،

زيرا گاهي پدر در مسافرت است،

يا به جنگ رفته است،

و يا در خانواده دچار کمبود محبت شده است که عامل بيماري هاي پوستي کودوک شده است.

هم اکنون شاهديم که اُفق ديدِ علوم امروزي بيشتر و بيشتر دارد با واقعيت ها نزديک مي شود.

همه اعتراف دارند که:

اگر انسان را بدرستي مي شناختيم،

و علل در دو درمان او را کشف مي کرديم،

در راه بهداشت و درمان انسان مشکلي پديد نمي آمد.

هر چه انسان در کاوش هاي علمي خود به پيش مي رود،

شگفتي ها و ويژگي هاي تازه تري را مي نگرد، واقعيت هاي پنهان ديگري کشف مي شود،

پس شناخت انسان و شناخت عظمت خلقت او، مي تواند ما را به خداوند بزرگ هستي رهنمون شود.

گرچه ناباوران مادّي گرا مي گويند:

شاهکار خلقت»

بايد از آنها پرسيد که:

شاهکار خلقت يعني چه؟

چه کسي قانونمندي بدن انسان را تحقّق بخشيده است؟

که هر عضوي از اعضاء بدن انسان، کار مخصوص خود را مي شناسد و از عهده آن بخوبي بر مي آيد،

هم طب و هم دين، هر دو به انسان مي انديشند،

به درد و درمان او مي پردازند،

جسم و جان انسان را مي خواهند شفا بخشند،

انسان، هم موضوع دين است و هم موضوع طب،

با اين فرق که طب به هدفداري انسان کاري ندارد مي خواهد چشم يا گوش يا زبان را درمان کند،

امّا براي چه؟

و چگونه بايد از چشم و گوش و زبان استفاده کرد؟

روا و ناروا در محدوده حواس کدامند؟

کاري ندارد،

در صورتي که دين به هدفداري انسان، و هدفداري اعضاء تن آدمي، و به هدفداري نظام پهناور آفرينش مي پردازد،

و چون طبيب با شگفتي هاي بدن انسان در تماس است، زودتر مي تواند خداي آفريننده را بشناسد و دست طراح و هوشمند نظام را مشاهده کند از اين رو، در ميان قشر اطباء کمتر کسي پيدا مي شود که خدا را انکار کند،

زيرا پس از مشاهده راز هاي شگفتي آورتن آدمي با اندک تفکر و ارزيابي مي توان خداوند انسان آفرين را شناخت،

که معصوم عليه السلام فرمود:

اِعْرِفْ نَفْسَکَ تُعْرَف رَبَّکَ

(خود را بشناس خدا را مي شناسي.)

و قرآن کريم تن آدمي را يکي از راه هاي شناخت معرفي مي کند که:

وَ في اَنْفُسِکُمْ اَفَلاتَعْقِلُونَ

(و نشانه هاي خدا در جسم و جان شما نهفته است، آيا قدرت تفکر نداريد؟)

زيرا در خداشناسي، هم مي شود سير آفاقي داشت و در اجرام کيهاني مطالعه کرد و چون نظامي گفت:


نه يک رشته را مي توان تافتن
نه سر رشته را مي توان يافتن


و يا در جسم و جان آدمي،

در جسم و جان خويش مطالعه کرد که سير انفسي است،

اين طبيب کاوشگر است که با ويژگي ها و رازهاي نهفته آفرينش در تن آدمي هر روز و هر لحظه در تماس مستقيم است و مي تواند عظمت پروردگاري را بدرستي بنگرد.

تن آدمي

يکي از راه هاي خداشناسي تن آدمي است،

که هم فيلسوف الهي در آن به دقت مي نگرد،

و هم طبيب کاوشگر به کشف و ارزيابي آن مي پردازد، مانند: