رازها و مباحث فراسوي طب











رازها و مباحث فراسوي طب



دسته اي ديگر از احکام الهي فراسوي علم و فراسوي طب هستند، و فکر و دانش بشري نمي تواند به مرزهاي ژرف آن دسترسي پيدا کند،

گرچه در روانشناسي امروز توانستند به برخي از جوانب آن راه پيدا کنند، در کاوش هاي طبّي مي گويند:

اگر غذا ضدّ عفوني شود و در حرارت لازم انگل ها و ميکروب هاي آن نابود گردند قابل استفاده است اما در اسلام لقمه حرام، حرام است،

و اثر بد بر روح و جان انسان مي گذارد،

انسان را دگرگون مي سازد، مسخ مي کند.

در حالي که پرتقال يا ديگر غذاي دزديده شده، ويروس و انگل ندارد،

پول حرام که ميکروب و ويروس ندارد،

چگونه روح و جان را فاسد مي کند؟

اينکه لقمه حرام تأثير بد بر جان و دل آدمي دارد را چگونه بايد درک کرد، آزمايش نمود؟

اينکه خيال بد، انديشه بد، رابطه بد أثر دارد و گاهي فرزندان يک انسان را هم مي آلايند يعني چه؟

اينجا بحث ويروس و انگل و اسکاريس نيست که مي گويند:

در کارخانه هاي مُدرن و مُجهَّز، گوشت سگ و خوک را ضدّ عفوني مي کنيم و تمام انگل ها و ويروس هاي آن کشته مي شود،

امّا باز هم در اسلام حرام است چرا؟

اينجا، روانشناسي گوشت مطرح است،

روانشناسي غذا مطرح است،

بحث، بحثِ انتقال صفات از راه گوشت به انسان است که فرمودند:

گوشت بُز کم بخوريد زيرا صفت ترس را به شما منتقل مي کند. گوشت درندگان نخوريد که روح درنده خوئي به شما مي دهد.

اين دسته از مباحث اسلامي فراسوي طب و علم است و نبايد گفت، چون علّت و فلسفه و اسرار آن را نمي شناسيم قبول نمي کنيم.

زيرا فوق درک عقل است، و فراسوي علم قرار دارد.

بنابراين اگر در جائي يا موردي بين نظريّه اي از دانشمندان يا مراکز علمي با احکام الهي بظاهر تضادّي يا اختلافي يافتيم نبايد به علم اصالت داد،

و دست از احکام الهي کشيد،

زيرا انسان ها انسان را نشناخته اند،

و همه اسرار علوم را نگرفته اند،

و با آگاهي اندک بشري نمي توانند در برابر واقعيت هاي ژرف هستي اظهار نظر کنند،

چون مي بينيم که هر روز تئوري ها عوض مي شود،

و ديدگاه انسان در حال دگرگوني است،

پس نبايد تضادّ علم و دين را باور کرد،

بايد تلاش نمود تا با هماهنگي طب و دين، جامعه اي متکامل داشت.