سويد و نقل خبر غيبي از علي
مردي از کنار منبر برخاست و گفت: من حبيب بن جمّاز و از شيعيان و دوستداران شمايم. (و به قولي اين خبر به گوش حبيب رسيد، خدمت حضرت آمد و گفت: من شيعه شمايم) امام فرمود: تو حبيب بن جمّازي؟ گفت: آري. امام عليه السلام براي بار دوم او را سوگند داد که: تو حبيب هستي؟ جواب داد: آري به خدا قسم من حبيبم. امام فرمود: «أما و اللَّه إنّک لحامِلُها، و لَتحمِلنَّها و لَتَدخُلَنَّ بها مِن هذا الباب. و أشارَ بها إلي باب الفيل بمسجد الکوفة؛ آگاه باش، به خدا سوگند تو حامل آن پرچمي و آنان را از اين در مسجد (باب الفيل) وارد خواهي کرد و به مسجد کوفه اشاره کرد.» ثابت مي گويد: به خدا قسم زنده بودم که ابن زياد وقتي عمر سعد را براي کشتن حسين بن علي عليه السلام به سوي عراق فرستاد. در ميان لشکر او، خالد بن عُرفطه در جلو، و حبيب بن جمّاز پرچم دار لشکري بود که از باب الفيل وارد مسجد کوفه شدند.[3] .
ثابت ثمالي[1] مي گويد از سويد بن غفله شنيدم که مي گفت: يکي از روزها که امير مؤمنان عليه السلام براي مردم سخنراني مي کرد و مردم را موعظه مي نمود، مردي از کنار منبر برخاست و عرض کرد: اي امير مؤمنان! از «وادي القري» مي گذشتم، ديدم «خالد بن عرفطه» از دنيا رفته است، براي او استغفار کنيد.[2] امام فرمود: «فوَ اللَّه ما ماتَ و لا يموتُ حتّي يَقودَ جَيشَ ضلالةٍ، صاحبُ لِوائه حبيبُ بنُ جمّازٍ؛ به خدا سوگند وي نمرده و نمي ميرد، تا آن هنگام که سرلشکر گروه گمراهي گردد که پرچم دار آن «حبيب بن جمّاز» است، گردد.»