سفارش به ملك الموت











سفارش به ملک الموت



از ديگر فضايلي که در زندگاني سلمان ملاحظه مي شود، اين است که او با ملک الموت سخن گفته و سفارش کسي که در حال جان دادن بوده را کرده است.

در رجال کشي آمده: روزي سلمان در کوفه از بازار آهنگران عبور مي کرد، جواني را ديد که نعره کشيد و بي هوش شد و مردم اطرافش جمع شدند و به سلمان گفتند: اي ابو عبداللَّه (کنيه سلمان) اين جوان بيماري صرع و جنون دارد، اگر دعايي در گوش او بخواني بهبودي مي يابد. سلمان جلو آمد و دعايي بر او خواند و جوان بلافاصله هشيار شد، و به سلمان گفت: اي ابو عبداللَّه، من بيماري که مردم گمان کرده اند، ندارم بلکه چون عبورم به آهنگرها افتاد از مشاهده کوبيدن ميله هاي آهني به ياد اين آيه شريفه افتادم که خداوند متعالي مي فرمايد: «و لهم مقامع من حديد؛[1] براي موکلان جهنم گرزهايي از آهن است» لذا از ترس عذاب خدا عقل از سرم پريد، و چنين حالي به من رخ داد!

سلمان از آن جوان خوشش آمد و با او طرح دوستي ريخت و او را برادر ديني خود دانست و همواره با او رفت و آمد داشت تا آن که جوان مريض شد و چند روزي سلمان او را نديد، وقتي متوجه شد مريض است بر بالين او رفت و ديد که در حال جان دادن است، سلمان خطاب به فرشته مرگ گفت: «يا ملک الموت ارفق بأخي؛ اي ملک الموت بر قبض روح اين برادر ايماني ام مدارا کن؟» عزرائيل گفت: «يا عبداللَّه اني بکل مؤمن رفيق؛ اي ابو عبداللَّه من به همه مؤمنان با رفق و مدارا عمل مي کنم.»[2] .







  1. حج 24، آيه 21.
  2. رجال کشي، ص 18، ح 43؛ بحارالانوار، ج 22، ص 385 و 380 - 374.