زمزمه هاي عارفانه زيد در هنگام شهادت
زيد که هنوز رمقي در بدن داشت سر خود را قدري بلند کرد و گفت: و به تو اي اميرالمؤمنين، خداوند جزاي خير عنايت فرمايد، پس به خدا سوگند نيافتم تو را جز اين که تو عالم به خدايي و جايگاه تو را در کتاب خدا (قرآن) بزرگ و حکيم يافتم و خوب مي دانم که در سينه شما چيزي جز حضور و تجلي خدا نيست، البته من کورکورانه به شما نپيوستم و از روي خودسري و ناداني وارد پيکار با دشمنان شما نشده ام، چرا که من خود از امّ سلمه - همسر پيامبر گرامي اسلام - شنيدم که گفت: از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که مي فرمود: هر کس من مولاي اويم علي نيز مولاي اوست، خدايا دوستداران او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، ياران او را ياري کن و کساني که از حمايت و پشتيباني او امتناع مي ورزند، شکست و سرافکندگي عطا فرما. سپس زيد در ادامه با اين زمزمه هاي عارفانه سخن خود را به پايان برد و گفت: «فکرهت و اللَّه أن أخذلک، فيخذلني اللَّه؛ اي علي، به خدا قسم، کراهت داشتم در ياري شما سستي و کوتاهي نمايم که مورد سرافکندگي و خذلان خداوند قرار گيرم.» اين را گفت و چشم از جهان بست و روح بلندش به عالم ملکوت پرواز کرد.[1] .
کشي در کتاب رجال خود به نقل از «عبداللَّه بن سنان» از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که حضرت فرمود: هنگامي که «زيد بن صوحان» در نبرد جمل هدف حمله سپاه دشمن قرار گرفت و مصدوم گرديد، اميرالمؤمنين عليه السلام سريعاً خود را به وي رساند و بر بالينش نشست و فرمود: «رحمک اللَّه يا زيد، قد کنتَ خفيف المؤنة عظيم المعونة؛ اي زيد، خدا تو را بيامرزد به راستي که مردي کم توقع اما پشتيباني بزرگ و ياوري توانمند بودي.»