آغاز نبرد صفين و دلاوري هاي زياد
زياد درباره شدت جنگ صفين مي گويد: من در صفين همراه علي عليه السلام بودم، يک بار چنان شد که سه روز و سه شب، پي در پي و بدون وقفه جنگ کرديم تا جايي که نيزه ها شکسته و تيرها تمام شد، سپس به شمشيرزني روي آورديم، تنور جنگ به حدي داغ شد که ما و اهل شام در روز سوم با يکديگر گلاويز شده و گريبان يک ديگر را گرفتيم، و در شب سوم، من با هر سلاحي که در دستم مي آمد، مي جنگيدم، و هيچ سلاحي نماند مگر آن که در آن شب به کار گرفتم و کار به جايي رسيد که سنگ و شن و خاک بر چهره هم مي افشانديم و عاقبت با دندان يک ديگر را گاز مي گرفتيم، اين مرحله هم ادامه يافت تا آن که از شدت خستگي ايستاده و يک ديگر را مي نگريستيم و هيچ کس توان بلند شدن و حمله به هماورد خود را نداشت و نمي توانست به مبارزه ادامه دهد. سرانجام نيمه شب سوم، معاويه و سوارانش عقب نشستند و علي عليه السلام توانست کشتگان را پشت سر بگذارد. چون صبح شد، اصحاب کشته هاي خود را به خاک سپردند و در نبرد آن روز از سپاه معاويه شمار بيشتري به قتل رسيدند و از جمله «شمر بن ابرهه» که از نيروهاي مهم سپاه معاويه بود، در آن شب به هلاکت رسيد.[3] . اين همه فداکاري و شجاعت و دلاور مردي از «زياد بن نضر» جز با ايمان و اخلاص به اسلام و امام و حجت خدا چيز ديگري از او نمي توان دانست.
دو روز اول جنگ بدون اتفاق خاصي پايان يافت. روز سوم نيز عمار ياسر که فرمانده سواره نظام بود به همراه «زياد بن نضر» به ميدان آمد و از آن سو عمرو عاص با نيروهاي سواره و پياده به صحنه نبرد گام نهاد، هر دو گروه جنگي سخت تر از روز قبل نمودند، اما عمار ياسر با همراهان خود به نيروي پياده نظام دشمن حمله کرد و به زياد بن نضر گفت: تو بر نيروهاي سواره نظام دشمن بتاز. خلاصه در اين روز عمار ياسر و زياد بن نضر موفق شدند تلفات زيادي بر پيکره سپاه دشمن وارد آورند و عمرو عاص را از محل استقرار خود به عقب برانند. سپس زياد بن نضر به پيشنهاد عمار ياسر يک تنه به ميدان آمد و مبارز طلبيد (در آن زمان رسم بر اين بود که اگر کسي تنها به ميدان مي آمد و مبارز مي طلبيد، فقط يک هماورد به مقابله او مي رفت). «معاوية بن عمرو عقيلي» که برادر مادري[1] زياد بن نضر و در سپاه شام بود، به مصاف او آمد و پس از نبرد تن به تن هر دو سالم به اردوگاه خود بازگشتند.[2] .