زياد بن ابيه (عبيد)











زياد بن ابيه (عبيد)



زياد ابتدا از کارگزاران و شيعيان حضرت علي عليه السلام بود، اما بعداً از مسير خود منحرف شد و به معاويه پيوست و از دشمنان سرسخت امام علي عليه السلام گرديد.

در اين نوشتار شرح حال زياد را در سه بخش آورده ايم، بخش اول خلاصه اي از آغاز زندگاني و سابقه او، بخش دوم همراهي او با اميرالمؤمنين عليه السلام و سومين بخش بريدن او از آن حضرت و ملحق شدن به معاويه و جنايات و ستم هاي او نسبت به ياران علي عليه السلام است. اينک به بخش اول از شرح حال او مي پردازيم:

سميه مادر زياد از زنان بدکاره و فاسد زمان جاهليت بود. شوهر رسمي او عبيد نام داشت و زياد وقتي به دنيا آمد، چون از نظر پدر نامشخص بود، لذا او را گاهي به زياد بن سميه مي ناميدند (يعني او را به مادرش نسبت مي دادند) و يا زياد بن عبيد ثقفي، و بعضي او را «زياد بن ابيه» مي ناميدند، و اول کسي که او را به زياد بن ابيه خواند، عايشه بود.[1] و بعدها معاويه زياد را بر خلاف سنت پيامبر صلي الله عليه و آله که فرموده است: «الولد للفراش و للعاهر الحجر»[2] به خود منتسب نمود و گفت: او برادر من است و پدرش پدر من ابو سفيان است. از اين رو به وي «زياد بن ابوسفيان» هم مي گويند.

ابن ابي الحديد مي نويسد: وقتي معاويه او را به خود ملحق کرد، بيشتر مردم به او زياد بن ابي سفيان مي گفتند، چرا که مردم همواره پيرو پادشاهان و زورمداران هستند؛ زيرا بيم و اميد و سود و زيان از آنان است و پيروي مردم از دين در قبال پيروي آنها از پادشاهان هم چون قطره اي در قبال اقيانوس است.[3] .

اينک به بخش دوم از زندگاني زياد مي پردازيم که همراهي با اميرالمؤمنين عليه السلام و کارداني و خدمات او در اين روزگار است:

او به سن بلوغ که رسيده بود، در عصر خلافت ابوبکر اسلام آورد[4] و سپس به واسطه زيرکي و کارداني که داشت در امور ديواني کارآمد بود و مورد توجه عمر بن خطاب قرار گرفت و لذا عمر او را براي اصلاح امور به يمن فرستاد.







  1. سفينة البحار، ج 1، عنوان «زيد»، ص 579.
  2. فرزند از صاحب فراش است و براي زناکار سنگ است.» يعني: کسي که از طريق شرعي به دنيا آيد براي پدر و مادرش مي باشد و از هم ارث مي برند و اگر از طريق غيرشرعي به دنيا آيد، آن مولود نسبت به پدر ندارد و سنگ حق اوست نه فرزند و از هم ارث نمي برند.
  3. متن عربي آن در شرح ابن ابي الحديد، ج 16، ص 180 او چنين است: «و لما استلحق قال له اکثر الناس: زياد بن ابي سفيان، لأن الناس مع الملوک الذين هم مظنّة الرهبّة و الرّغبة، و ليس اتباع الدين بالنسبة الي اتباع الملوک إلّا کالقطرة في البحر المحيط».
  4. سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 18.