زحر حامل نامه امام براي جرير











زحر حامل نامه امام براي جرير



در وقعه صفين آمده: چون اميرالمؤمنين عليه السلام پس از فراغت از جنگ جمل به کوفه وارد شد، با کارگزاران و عاملان خود مکاتبه کرد و آنها را براي جنگ با معاويه و اطاعت از خود فرا خواند، از جمله نامه اي براي «جرير بن عبداللَّه بجلي» که از زمان عثمان عامل هَمِدان[1] بود، نوشت و در آن نامه پيمان شکني طلحه و زبير و لشکرکشي آن دو به بصره و ظلم هايي که بر عثمان بن حنيف و مردمان بي گناه روا داشتند و شکست سپاه جمل و بازگشت حضرتش به کوفه را در آن نامه يادآور شد و نامه را توسط «زحر بن قيس جعفي» براي او ارسال کرد.

چون نامه اميرالمؤمنين عليه السلام به دست جرير رسيد، از آن بسيار تجليل کرد و پيام امام عليه السلام را براي مردم خواند و آنان را براي اطاعت از آن حضرت عليه السلام دعوت نمود، سپس زحربن قيس که گويا با سستي مردم در لبيک به دعوت امام مواجه شده بود، برخاست و خطبه اي خواند که بخشي از آن خطبه چنين بود:

اي مردم، علي براي شما نامه اي نوشته است که باب هر سخن و کلامي را مسدود کرده، و هر چه بعد ازاو گفته شود بيهوده خواهد بود، اما با اين حال بايستي شما نامه او را پاسخ دهيد، و بدانيد که مردم مدينه (مهاجر و انصار) بدون هيچ پروايي با او بيعت کردند و اين بيعت از روي دوستي و رفاقت نبوده بلکه به خاطر علم بسيار او به کتاب خدا و سنت و سيره پيامبر اسلام بوده است، و طلحه و زبير هم بيعت کرده بودند اما بدون هيچ دليل و علتي بيعت خود را شکستند و مردم را عليه او به شورش و جنگ دعوت نمودند و به هيچ چيز راضي نشدند مگر اين که جنگي را بر او تحميل کردند و آنها ام المؤمنين عايشه را وادار به خروج کردند و عاقبت، اميرمؤمنان به ناچار با آنان مواجه گرديد. علي عليه السلام در اين مواجهه آنان را پند داد و دعوت به ترک قتال نمود، همان طور که با بقيه نيروهاي طلحه و زبير رفتاري نيکو و پسنديده داشت و مردم را به هر آنچه نيک است و در آن صلاحي است هدايت کرد. اين مطالبي که گفتم اصل و خلاصه ماجراست که ظاهراً شما از جزئيات آن بي خبر مانده ايد و اگر توضيح بيشتري مي خواهيد، به طور حتم به شما خواهيم گفت و لا قوة الّا باللَّه.[2] .

زحر بن قيس در اين مأموريت ضمن رعايت امانت داري و رساندن نامه امام عليه السلام به جرير، خود در مقام تشويق مردم در اطاعت از رهبري اميرمؤمنان عليه السلام و شرکت در جنگ با معاويه، کمال تلاش و کوشش را کرد و در اطاعت از امام و پيشواي معصوم عليه السلام به وظيفه اسلامي الهي خود عمل نمود.







  1. هَمِدان در اين جا از شهرهاي ايران است.
  2. وقعة صفين، ص 17؛ ابن ابي الحديد، ج 3، ص 70.