ابو أغر تميمي











ابو أغر تميمي



ابن ابي الحديد، ابو أغر را از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام به شمار آورده که در جنگ صفّين در رکاب آن حضرت مجاهدت کرده است. و اين داستان را از او نقل مي کند که گفت: من در معرکه صفين ايستاده بودم که «عباس بن ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب» در حالي که غرق در سلاح بود و غير از چشمانش چيزي پيدا نبود از کنار من عبور کرد، او شمشيري يمني در دست داشت که مي چرخاند و بر اسبي سرکش سوار بود که لگامش را استوار نکشيده بود و آن را آهسته مي راند، ناگاه يکي از مردم شام که نامش «عرار بن ادهم شامي» بود، بر او بانگ زد: اي عباس، براي نبرد تن به تن آماده شو. عباس گفت: به شرط آن که پياده جنگ کنيم که اميد کمتري براي گريز باشد، مرد شامي پياده شد و در حالي که رجز مي خواند با عباس بن حارث پياده به نبرد پرداختند. مردم در حالي که سوار بر اسب ها و لگام در دست داشتند، به سرانجام اين دو مي نگريستند.

ابو الاغر مي گويد: آن دو مدتي از روز را به جنگ با شمشير سپري کردند و چون زره و جامه جنگ هر دو کامل و استوار بود، هيچ يک بر ديگري پيروز نشد تا اين که عباس متوجه شکافي در زره مرد شامي شد، دست انداخت و آن را دريد و سپس با شمشير چنان ضربه اي به او زد که ريه هاي او از هم دريد و مرد شامي سرنگون گرديد و بر زمين افتاد. در اين موقع مردم فريادشان به تکبير بلند شد و گويا زمين زير پايشان به لرزه درآمد، ناگهان از پشت سر صدايي شنيدم که مي گفت: « قاتِلوُهُم يُعَدِّ بُهُم اللَّه بأيديکم و يُخزهم و يَنصُرُکم عليهم و يَشفِ صدورَ قومِ مؤمنين... »[1] به عقب نگاه کردم، ديدم اميرالمؤمنين علي عليه السلام است، به من فرمود: اي ابو الأغرّ! اين کسي که با دشمن ما نبرد کرد، چه کسي بود؟ گفتم: اين پسر برادرت عباس بن ربيعه بود. فرمود: آري هموست، سپس حضرت مطالبي را با عباس بن ربيعه در ميان گذاشت و او را از اين که مرکز فرماندهي خود را رها کرده، ملامت نمود. عباس عرضه داشت: آيا به نبرد تن به تن فرا خوانده شوم، نپذيرم؟ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: آري اطاعت از فرمان امام سزاوارتر و مهم تر از پاسخ دادن به خواسته دشمن است.

آن گاه حضرت علي عليه السلام به خشم آمد که چين بر پيشاني او آمد ولي خشم خود را فرو خورد و آرامش يافت و دست هاي خود را با تضرع به درگاه پروردگار برداشت و عرضه داشت: «اللّهم اشکر للعباس مقامه، و اغفر ذنبه، إليّ قد غفرت له، فاغفر له؛ بار پروردگارا، اين رفتار عباس را بپذير و خطايش را بيامرز، من از او گذشتم تو نيز از او درگذر.» تا آخر داستان.[2] .







  1. با آن ها جنگ کنيد که خداوند با دست هاي شما آن ها را عذاب مي کند و خوارشان مي سازد و شما را ياري خواهد کرد و سينه مؤمنين را به کشتن آن ها شفا مي بخشد...»، توبه (9) آيه 14 و 15.
  2. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 5، ص 221 - 219.