ربيع بن خثيم (خواجه ربيع)











ربيع بن خثيم (خواجه ربيع)



ربيع فرزند «خثيم[1] بن عائذ بن عبداللَّه تميمي کوفي»، کنيه اش «ابو يزيد» معروف به «خواجه ربيع» است.

طبق نقل ذهبي، وي زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله را درک نموده است؛ هر چند حضرت را نديده ولي رواياتي مرسلاً از آن حضرت نقل کرده است.[2] در حديث «ابن مسعود» نيز آمده که به ربيع گفت: «لو رآک رسول اللَّه لأحبّک؛ اگر پيامبر خدا تو را ديده بود، همانا تو را دوست مي داشت.»[3] .

او از مقربان[4] اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام و از زهاد ثمانيه به شمار مي آيد[5] که در سال 61 يا 62 يا 63 هجري در طوس از دنيا رفت و در محلي که اکنون داراي بقعه و بارگاهي به نام «خواجه ربيع» در کنار مشهد امام رضا عليه السلام است به خاک سپرده شد.[6] .

خواجه ربيع، عموي «همام بن عباده» است که او نيز از ياران باوفاي اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است.[7] .







  1. در برخي اسناد «خيثم» بعد از خاء حرف ياء ثبت شده ولي صحيح آن «خثيم» به ضم خاء، و بعد از خاء حرف ثاء است، همان گونه که در متن آورده ايم و محتمل است ربيع بن خيثم غير از ربيع بن خثيم که از اصحاب امام علي عليه السلام است، باشد. ابن خيثم از اصحاب امام صادق عليه السلام است و طبق نقل آية اللَّه خويي در معجم رجال الحديث، ج 7، ص 170، «ابن خثيم» از نظر اعتبار، مجهول الحال است.
  2. سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 243.
  3. سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 243.
  4. اعيان الشيعه، ج 6، ص 453.
  5. کشي از «علي بن محمد بن قتيبه» روايت مي کند که: از «فضل بن شاذان» سؤال شد: «زهاد هشت گانه» چه کساني اند؟ گفت: ربيع بن خثيم، هرم بن حيان، اويس قرن، عامر بن عبد قيس، اين چهار نفر از اصحاب علي عليه السلام بودند و همه از زهاد و پرهيزکاران زمان خويش به شمار مي رفتند، و چهار نفر ديگر که با معاويه بودند: ابو مسلم خولاني (اسم او هبان بن صيفي است) که مردي فاسق و فاجر و رياکار بوده و سپاهيان معاويه را بر نبرد با امير مؤمنان عليه السلام ترغيب مي نموده است، و ديگري مسروق بن اجدع است که از گمرکي ها و ماليات بگيرهاي حکومت معاويه بوده و به امير مؤمنان عليه السلام طعن مي زده است و با همين حالت از دنيا رفت و يکي ديگر حسن بصري مردي است که در بصره ساکن بود و حب مقام و رياست داشته و در ماجراي جنگ جمل داستاني دارد و رئيس قدريه است. آخرين آنها نيز «اسود بن يزيد» يا «جرير بن عبداللَّه بجلي» است.
  6. همان؛ تهذيب التهذيب، ج 3، ص 68.
  7. در نهج البلاغه آمده که: همام از حضرت امير عليه السلام تقاضا نمود تا اوصاف پارسايان را براي او بيان نمايد و اين درخواست را چند بار تکرار کرد تا آن حضرت خطبه متقين را براي او بيان نمود و در پايان خطبه، همام فريادي از دل کشيد و جان به جان آفرين تسليم نمود. طبق نقل «محمد بن طلحه شافعي» در اين جريان «ربيع بن خثيم» حضور داشته و پس از وفات همام او را کفن و دفن نموده است. (اعيان الشيعه، ج 6، ص 454) تفصيل بيشتر در شرح حال «همّام» خواهد آمد.