ايمان راسخ خزيمه به امير مؤمنان











ايمان راسخ خزيمه به امير مؤمنان



خزيمه پس از رحلت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله علي را براي اداره امور مسلمانان و نيابت از رسول خداصلي الله عليه و آله بر ابوبکر مقدم داشت، و با ابوبکر به مخالفت برخاست.

زيد بن وهب نقل مي کند: دوازده نفر از چهره هاي برجسته مهاجر و انصار، خلافت ابي بکر را انکار نمودند، و بر ضرورت انتقال امر خلافت به علي عليه السلام تأکيد کردند. از مهاجرين: مقداد بن اسود، عمار ياسر، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، بريده اسلمي، عبداللَّه بن مسعود، خالد بن سعيد و ابيّ بن کعب. و از انصار: خزيمة بن ثابت، سهل بن حنيف، ابو ايوب انصاري، و ابوالهيثم بن تيهان بودند.» دوازده نفر از مهاجرين و انصار که از مشاهير اصحاب پيامبر و از درخشان ترين چهره هاي علم و فضيلت و تقوا و شجاعت و سابقه در اسلام بودند، به نحوي تصدي مسند جانشني پيامبر توسط ابوبکر را محکوم کردند و در مقام اعتراض روز جمعه اي کنار منبر ابوبکر هر کدام سخن گفتند؛ هشتمين نفري که برخاست و به عنوان اعتراض سخن گفت «خزيمة بن ثابت» بود که خطاب به ابوبکر گفت: «يا أبابکر، ألستَ تَعلم أنّ رسولَ اللَّه صلي الله عليه و آله قَبِل شهادتي وحدي، و لم يَرد معي غيري؟ اي ابابکر! آيا نمي داني که رسول خداصلي الله عليه و آله شهادت مرا به جاي دو نفر پذيرفت و کسي را در اين فضيلت با من شريک نکرد؟»

ابوبکر گفت: آري مي دانم. خزيمه گفت: بايد بگويم که: خدا را شاهد مي گيرم که از رسول خداصلي الله عليه و آله شنيدم، مي فرمود: اهل بيت من فرق گذارنده بين حق و باطلند، آنان ائمه و پيشواياني هستند که بايستي به ايشان اقتدا کرد.[1] و در آخر سخن گفت: خدا را شاهد مي گيرم که پيامبر فرمود: «بعد از من، علي امام و پيشواي شماست.»[2] .

خزيمه بر اساس اعتقاد و ايماني که به اميرالمؤمنين و خلافت و ولايت او داشت در همان روز نخست با حضرت بيعت کرد که تا پاي جان از کيان خلافتش دفاع نمايد.[3] در هر فرصت و موقعيتي بر اين عقيده پاي مي فشرد و ولايت آن حضرت را تقويت مي کرد.

روزي علي بن ابي طالب عليه السلام از دارالاماره کوفه خارج شد در اين هنگام جمعي از افراد به پيشواز حضرت آمدند و سلام کردند. حضرت جواب سلام آنان را داد و فرمود: «من ههنا مِن أصحابِ رسولِ اللَّه؟ در ميان شما چه کساني از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله هستند (و سپس از آنها راجع به شنيدن حديث غديرخم شهادت طلبيد.)

عده اي از جمله خزيمة بن ثابت، ابوايوب انصاري، خالد بن زيد، قيس بن سعد بن عباده، عبداللَّه بن بديل بن ورقاء برخاستند و شهات دادند که در روز غدير از زبان مبارک پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده اند که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه؛ هر کس که من مولايم اويم، پس از من علي مولاي اوست.»

در ميان اين جمع کثير، براء بن عازب و انس بن مالک نيز حضور داشتند امّا آن دو، شهادت به حديث غدير ندادند.[4] .

خزيمه شاعري خوش قريحه و پر ذوق بود. او در مدح اميرمؤمنان عليه السلام اشعار زيادي سروده که همگي از اخلاص و ارادت بي دريغ و علاقه زايد الوصف او به مقام منيع ولايت حضرت امير عليه السلام حکايت مي کند. نمونه اي از سروده هاي او:


اذا نحن بايعنا علياً فحسبنا
ابو حسن مما نخاف من الفتن


وجدناه أولي الناس بالناس انّه
أطب قريش بالکتاب و بالسنن


- وقتي که با علي عليه السلام بيعت کرديم، ابوالحسن ما را از همه فتنه هايي که از آن هراس داريم، کفايت و محافظت مي کند.

- و او را از همه مردم به مردم سزاوارتر يافتيم و به کتاب خدا و سنت هاي رسول اللَّه آشناتر بود.[5] .







  1. ر. ک: خصال صدوق، ج 2، باب الاثني عشر، ص 464.
  2. بحارالانوار، ج 28، ص 218.
  3. الجمل، ص 105.
  4. رجال کشي، ص 45، ش 95؛ بحارالانوار، ج 41، ص 213.
  5. ر. ک: اعيان الشيعه، ج 6، ص 319؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 13، ص 231 و ج 1، ص 145 و 146؛ وقعه صفين، ص 398.