حمزه بن عتبه
نصر ابن مزاحم مي نويسد: معاويه، براي پيروزي در جنگ صفين، عمرو عاص را با سپاه زيادي به سوي لشکريان علي عليه السلام اعزام کرد؛ اما «حمزه بن عتبه» به مصاف وي رفت و جنگيد، سرانجام پس از رجزخواني، نيزه زدن و قتال، عمرو عاص احساس شکست کرد و از ادامه جنگ خودداري نمود و به سوي معاويه بازگشت و از فضايل، سلحشوري ها و حمله هاي «حمزه» بسيار تعريف کرد.[1] . حمزه در مقابل عمروعاص اين قصيده را سرود: دعاني عمروٌ للقاء فلم اُقِل و ولَّي علي طِرفٍ يَحولُ بِشکّةٍ فلو أدرکته البيضُ تحتَ لوائِه عليه نجيعٌ مِن دماءٍ تَنوشُه - عمرو مرا براي ديدار، خوانده است و من رد نمي کنم و کدام کريمي است که او را اجابت نکند. - او سوار بر اسبي نژاده، باريک ميان، غرق در اسلحه که به جولان درآيد و منحرف نشود، روي آورده است. - اگر نيزه در زير پرچم وي به او اصابت کند، به خاک درمي غلتد و نيزه هاي جان شکار او را از پا مي افکند. - به زير ضربات تيغ درخشاني چون شهاب و تيرهاي دل دوزِ «سَباسب» پيکرش غرقه به خون مي شود.
حمزة فرزند عتبة بن ابي وقّاص، همراه برادرش (هاشم مرقال) اميرمؤمنان عليه السلام را در صفّين همراهي کرده است. وي هم چنين از شاعران سپاه علي عليه السلام بوده است.
و أيُّ جوادٍ لا يُقال له هَني
مُقلَّصةٍ أحشاؤُه ليس يَنثني
لَغُودِرَ مجدولاً تَعاوَرُهُ القُني
قَشاعمُ شُهبٌ في السباسب تَجتني[2] .