واپسين روزها و سفارش به پيروي از اميرالمؤمنين
ابن ابي الحديد نقل مي کند: ابو مسعود بدري و طايفه اي که در موقع احتضار حذيفه حاضر بودند، مي گويند: سخن از فتنه و اختلاف پيش آمد، ما پرسيديم: اگر بين امت اسلامي اختلافي پيش آيد، چه کنيم و به چه کسي ما را فرمان مي دهي؟ حذيفه گفت: عليکم بابن سمية، فإنّه لن يفارقَ الحقَّ حتي يَموت او قال: فإنّه يَزول مع الحقّ حيث زال؛ بر شما باد به ابن سميه (عمار ياسر) زيرا او هرگز از حق جدا نمي شود تا بميرد. يا اين که گفت: همانا او بر راه حق حرکت مي کند تا وقتي که زنده باشد.[3] . حذيفه چون مي دانست عمار در خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام است، لذا معيار حق را عمار قرار داد تا مردم از طريق عمار راه علي عليه السلام را بپيمايند. از حذيفه سخنان حکيمانه اي در دست است که تنها به يک مورد اکتفا مي کنيم: شخصي از حذيفه پرسيد: زنده هايي که مرده اند چه کساني اند؟ حذيفه گفت: «الذي لا يعرف المعروف بقلبه، و لا ينکر المنکر بقلبه؛ زنده اي که مرده است آن کسي است که خوبي ها را با قلبش تعريف نمي کند و نيز بدي ها را با قلبش انکار نمي نمايد.» و طبق روايتي گفت: آن کسي که منکر را با دست و زبان و قلبش انکار نمي کند، او مرده است. اين يک بيت شعر را هم به او نسبت داده اند: ليس من مات فاستراح بميّت - کسي که مُرد و استراحت کرد، مرده نيست، بلکه مرده، مرده هاي زنده اند.[4] .
حذيفه پس از بيعتش فقط هفت روز و به قولي چهل روز[1] زندگي کرد و دارفاني را وداع کرد، اما از اين که به فضيلت بيعت با اميرالمؤمنين عليه السلام نايل شده و به آرزوي بزرگ خود رسيده بود با خرسندي چشم از جهان فرو بست و در مدائن به خاک سپرده شد.[2] .
إنّما الميت ميّت الاحياء