آخرين تصميم











آخرين تصميم



حجر براي آن که حجت را بر معاويه تمام کرده باشد تا بيش از اين دست او به خون بي گناهان آلوده نشود، از فرصت استفاده کرد در حالي که غُل و زنجير به دست و پا و گردن داشت، به «عامر بن اسود عجلي» همان مأموري که دو يار ديگر حجر به نام هاي «عتبة بن أخنس سعدي» و «سعيد بن نمران همداني» را از کوفه به زندان «مرج عذراء» آورده بود، گفت: پيغام مرا به معاويه برسان و به او بگو: «أنّ دمائنا عليه حرام، و أخبره انا قد اُومِنّا و صالحناه، فليتق اللَّه، و لينظر في أمرنا، فقال له نحواً من هذا الکلام، فاعاد عليه حُجر مراراً؛ خون ما بر تو حرام است، و به او بگو، از خدا بترس و در کار ما دقت نما که ما با تو در آشتي و امان هستيم.»

عامر وقتي نزد معاويه رفت ضمن گزارش زنداني کردن دو يار ديگر حجر در مرج عذراء پيغام حجر را به او گزارش کرد. اما هيهات که کلام حق به گوش معاويه برود و از تصميم خود که کشتن حجر و يارانش باشد کوتاهي نمايد، لذا به پيام حجر اعتنايي نکرد بلکه در کشتن اين بي گناهان زنداني در مرج عذراء اصرار ورزيد.[1] .

چند نفر از افراد خون ريز و سخت دل به نام هاي «هُدبة بن فيّاض قُضاعي» و «حصين بن عبداللَّه کلابي» و «ابو شريف بدّي»[2] را مأموريت داد تا به «مرج عذراء» رفته و حجر و يارانش را در همان جا به قتل برسانند و شش نفر را که عفو داده، آزاد کنند و برگردند.[3] .







  1. تاريخ طبري، ج 5، ص 272؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 497؛ الاغاني، ج 17، ص 154؛ الغدير، ج 11، ص 50.
  2. به روايت الاغاني «ابو حريف بدري» است.
  3. تاريخ طبري، ج 5، ص 273 و 278؛ ر. ک: کامل ابن اثير، ج 2، ص 497؛ الاغاني، ج 17، ص 155.