حاكمان خودكامه در كوفه و اعتراض حجر











حاکمان خودکامه در کوفه و اعتراض حجر



شهر کوفه که روزگاري مرکز حکومت دادگستر اميرالمؤمنين عليه السلام بود پس از يک سال از شهادت آن حضرت - درست از سال 41 هجري - ديگر امنيت مالي و جاني نداشت؛ زيرا معاويه افرادي را که به فرمانداري کوفه منصوب مي نمود دستور اکيد مي داد که با مردم به شدت و خشونت برخورد نمايند. لذا هنگامي که مغيرة بن شعبه که مردي خودخواه و جاه طلب بود را بر کوفه مي گمارد به او گفت: من تو را به چند چيز سفارش مي کنم هرگز از شتم و توهين به علي بن ابي طالب چشم پوشي نکني، و بر عثمان شفقت نموده و آمرزش بخواهي و بر ياران علي عيب جويي و لعن کني و هرگز به سخن ياران علي گوش ندهي و پيروان عثمان را به خود نزديک ساخته و به گزارش هاي آنان گوش فرا مي دهي. مغيره گفته هاي معاويه را اجرا مي کرد و از هيچ ظلمي ابا نداشت و امام عليه السلام را لعن و اصحاب او را شکنجه مي کرد حجر بن عدي چون اين رفتار غير اسلامي مغيره را ديد، لب به اعتراض گشود و گفت: «بل إيّاکم فذمّ اللَّهُ و لعن؛ بلکه تو، خدا را نکوهش مي کني و لعن مي فرستي» سپس گفت: خداوند به ما چنين فرموده است: ««يا ايها الذين آمنوا کونوا قوّامينَ بِالقسط شهداء للَّه.»[1] و أنا أشهد أنّ مَن تذمّون و تعيّرون لأحقّ بالفضل و أنّ من تزکّون و تطهرون أولي بالذم؛ اي ايمان آورندگان، همگي شما قيام به قسط و عدل کنيد و براي خدا شهادت دهيد اگر چه به ضرر شما باشد.» اي مغيره، من گواهي مي دهم کساني را که تو نکوهش و عيب جويي مي کني شايسته فضيلت و ستايش اند و کساني را که مي ستايي حقاً شايسته تر به نکوهش و عيب جويي اند.

مغيره در خشم رفت و در پاسخ حجر گفت: واي بر تو، از امير بترس و از خشم او در هراس باش که چه بسا خشم سلطان امثال تو را هلاک خواهد کرد. مغيره اين را گفت و از حجر جدا شد و نسبت به اعتراض او چشم پوشي کرد.[2] .







  1. نساء 4، آيه 135.
  2. تاريخ طبري، ج 5، ص 254؛ الاغاني، ج 17، ص 137.