حجر در مصاف با ضحاک بن قيس فهري
ضحاک - اين مرد خونخوار و قسي القلب - پيش روي کرد و به هر جا از اطراف کوفه دست يافت حمله برد و اموال مردم را غارت کرد و در منزل ثعلبيه (بين راه مکه و کوفه) بر حاجيان حمله کرد و کالاهاي آنان را به غارت برد و در بين راه کوفه و کربلا در محلي به نام «قُطقطانه» برادرزاده عبداللَّه بن مسعود به نام «عمرو بن عميس ذهلي» و همراهانش را گرفت و به قتل رساند. وي در مدت کوتاهي با جنايات هولناک خود چهره تاريخ را سياه و ننگين نمود. چون اين خبر مولمه و وحشتناک به حضرت علي عليه السلام رسيد مردم را جمع نمود و براي آنان سخناني ايراد کرد و فرمود: يا أهل الکوفه، اخرجوا الي العبد الصالح عمرو بن عميس، و الي جيوش لکم قد أُصيب منهم طَرَف، اخرجوا فقاتلوا عدوَّکم و امنعوا حريمکم إن کنتم فاعلين؛ اي مردم کوفه، اگر مي خواهيد کاري انجام دهيد، برخيزيد و به جايي که بنده صالح خدا، عمرو بن عميس و سپاهيان شما به قتل رسيده اند برويد و با دشمنان خود بجنگيد، و از حريم خود دفاع کنيد. اما مردم کوفه با ضعف و سستي با سخنان و درخواست امام عليه السلام برخورد نمودند لذا حضرت باز خطاب به آنها فرمود: و اللَّه لوددتُ أنّ لي بکل ثمانية منکم رجلاً منهم، و يحکم اخرجوا معي، ثم فرّوا عنّي ما بدالکم، فو اللَّه ما أکره لقاء ربّي علي نيّتي و بصيرتي، و في ذلک روح لي عظيم، و فرج من مناجاتکم و مقاساتکم؛ به خدا سوگند، دوست داشتم عوض هر هشت نفر شما[1] يک نفر از آنان با من بودند، واي بر شما، نخست با من بيرون آييد و بر فرض که مي خواهيد بگريزيد و پشيمان شديد بعد بگريزيد، به خدا سوگند من با همين نيت و بصيرت، خود از (کشته شدن) و ديدار خدا کراهت ندارم، بلکه در ملاقاتم با خدا گشايش و رحمت است و از دورويي با شما آسوده خواهم شد. سپس امام عليه السلام از منبر فرود آمد و پياده حرکت کرد و تا به محلي به نام «غريّين» پيش رفت و در آن جا «حجر بن عدي» را فرا خواند وبراي او رايتي به فرماندهي چهار هزار تن آماده نمود، و او را به تعقيب ضحاک فرستاد.[2] . ابن ابي الحديد درباره پي گيري حجر از ضحاک چنين نقل مي کند: چون حجر بن عدي از کوفه بيرون رفت وارد سماوه شد و با «امرء القيس بن عدي» از وابستگان رباب همسر حضرت سيدالشهدا عليه السلام روبرو شد، امرء القيس و بستگانش حجر را براي رسيدن به مقصد و راه هايي که در آن آب باشد (تا به زحمت نيفتند) راهنمايي کردند و حجر به سرعت در تعقيب ضحاک شتافت تا در نواحي تدمُر (يکي از شهرهاي باستاني شام) به ضحاک رسيد و در برابر او و نيروهايش مصاف داد و تعداد نوزده نفر از سربازان ضحاک را به هلاکت رسانيد و از ياران حجر تنها دو نفر به شهادت نايل آمدند، و چون شب فرا رسيد ضحاک و سپاهيانش از تاريکي شب استفاده کردند و از ترس نابودي از محل گريختند، و حجر فردا صبح که فرا رسيد اثري از ضحاک و نيروهايش را نيافتند.[3] .
پس از ماجراي غم بار حکميت به معاويه خبر رسيد که حضرت علي عليه السلام مجدداً آماده جنگ شده و به سوي شام لشکر کشي خواهد کرد، اين خبر او را به وحشت انداخت لذا به تمامي نواحي شام سفيراني اعزام نمود و مردم را براي جنگ ديگري با اميرالمؤمنين عليه السلام فرا خواند، و قبل از آن که نيروهاي متشکل خود را به سوي عراق و مقابله با سپاه امام عليه السلام حرکت دهد دست به کارهاي ايذائي و فرستادن افراد سخت دل و خونريز به جانب بلاد تحت فرمان حضرت امير عليه السلام زد تا با اين کار، دل شيعيان و علاقه مندان به آن حضرت را بلرزاند و در اراده و تصميم پيروان آن حضرت خلل ايجاد نمايد، بر اين اساس، ضحاک بن قيس را با سه تا چهار هزار نيرو به اطراف کوفه فرستاد و به او دستور داد تا هر جا که مي تواند پيشروي کند و به تمام افرادي که در اطاعت علي عليه السلام هستند حمله نمايد، اموال آنان را غارت نموده و حتي الامکان صبح در يک مکان و شب در مکان ديگري باشد. و سفارش اکيد کرد: چنان که به تو خبر دادند که نيروهايي از جانب علي به مقابله با تو مي آيد حتي الامکان از جنگ با آنها بر حذر باش و خود را درگير آنان نکن.