شادي حبيب در شب عاشورا











شادي حبيب در شب عاشورا



در رجال کشي آمده است: حبيب بن مظاهر در شب عاشورا خندان از خيمه اش بيرون آمد، وقتي يزيد بن حصين همداني (سيد القراء) او را به اين حالت ديد، گفت: اي برادر، الان وقت خنده نيست، براي چه مي خندي؟[1] حبيب در تاييد کار خود پاسخ داد:

فأيّ موضع أحقّ من هذا بالسرور، واللَّه ما هو الّا ان تميل علينا هذه الطغام[2] بسيوفهم فنعانق الحور العين؛

چه موقعي از اين موقع براي شادماني و سرور بهتر و مناسب تر است، به خدا سوگند، اين پيش آمد چيزي نيست جز آن که اين اوباش و افراد سرکش با شمشيرهايشان بر ما يورش خواهند آورد و ما را در دامن حورالعين قرار خواهند داد.[3] .







  1. طبري در تاريخ خود، ج 5، ص 423 همين موضوع را در شب عاشورا درباره «برير بن حُضير» با عبدالرحمن انصاري نقل مي کنند که برير مزاح مي کرد، عبدالرحمن گفت: دست بردار، به خدا قسم حالا وقت مزاح نيست، برير در جواب او گفت: «و اللَّه لقد علم قومي أني ما أحببتُ الباطل شابّاً و لا کهلاً، ولکن و اللَّه إنّي لمستبشرٌ بما نحن لاقون، و اللَّه إنْ بيننا و بين الحور العين الا ان يميل هؤلاء علينا بأسيافهم و لوددتُ أنهم قد مالوا علينا بأسيافهم؛ به خدا سوگند، قوم من مي دانند که من نه در جواني و نه در پيري اهل مزاح نبوده ام ولکن به خدا قسم، من بشارت يافته به آنچه ما ملاقات خواهيم کرد و خدا مي داند که بين ما و بين حور العين فاصله اي نيست مگر اينها با شمشيرهايشان به طرف ما حمله کنند. و دوست دارم که با شمشيرهايشان به ما حمله کنند، مزاح من براي چنين خوشي و سرور است».
  2. طغام، اوباش از مردم را گويند.
  3. رجال کشي، ص 79، آخر حديث 133؛ معجم رجال الحديث، ج 4، ص 223؛ مقتل مقرم، ص 263.