شهادت ابو الهيثم











شهادت ابو الهيثم



بي شک ابو هثيم در جنگ صفين و در راه دفاع از آرمان ولايي خود به دست سربازان و لشکريان فريب خورده معاويه به شهادت رسيده است.

محدثان و مورخان معتبري مانند شيخ طوسي، ابن ابي الحديد، نصر بن مزاحم، ابن سعد و ابن اثير به اين مطلب تصريح کرده اند. بر خلاف برخي از مورخان معتبر،[1] تعدادي متعصب مثل «ابن قتيبه» تلاش دارند که مرگ ابو الهيثم را قبل از زمان خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام اعلام نمايند تا بدين وسيله فضايل و مناقب امير مؤمنان عليه السلام و صحابي بزرگي مثل ابو الهيثم را در رکاب آن حضرت در صفين انکار نمايند، ولي با توجه به صراحت کلمات جمعي از محدثان و مورخان و نيز خطبه دردمندانه امام عليه السلام [در واپسين روزهاي عمر پر برکت خود که به ياد شهداي صفين فرمود: «أين عمار، أين ابن التيهان...؛ کجايند عمار و ابن تيهان و ذوالشهادتين... آنان که پيمان جانبازي بستند و دعوت امام خود را براي جهاد در راه خدا پذيرفتند....»[2] ].

اميرالمؤمنين عليه السلام در شهادت اين بزرگ صحابي پيامبر صلي الله عليه و آله بسيار اندوهگين شد و نام او را در رديف عمار ياسر، ذوالشهادتين و مالک اشتر قرار داد و در خطبه اي نام ايشان را با آه و اندوه به زبان آورد؛ زيرا چند روز قبل از آن که اميرالمؤمنين عليه السلام توسط اشقي الاشقياء «ابن ملجم مرادي» به شهادت برسد، خطبه بسيار مهمي براي مردم کوفه ايراد نمود و مردم را براي جنگ با معاويه تشويق کرد، چون حضرت در زمان ايراد اين خطبه، سپاه عظيمي تدارک ديده بود و قصد داشت براي خشکاندن ريشه نفاق و تزوير و خيانت، به سوي صفين يا شام حرکت کند و مجدداً با معاويه بجنگد، لذا براي تهييج اصحاب و تحريک غيرت آنان و براي زمينه سازي روحي و معنوي سربازان خود خطبه مهمي ايراد فرمود.

امام عليه السلام در اين خطبه تاريخي، به ضايعه دردناک شهادت ابو الهيثم و بزرگاني چون عمار و ذوالشهادتين اشاره مي کند و آنان را اسوه زهد و تقوا و عمل به کتاب خدا و پيروي از سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سمبل يک مجاهد سلحشور و يک رزمنده خستگي ناپذير معرفي مي نمايد و در فراق و فقدانشان اشک ماتم مي ريزد و آه حسرت سر مي دهد و مي فرمايد:

أين إخواني الذينَ رَکِبوا الطريق، و مَضَوا علي الحَقّ، أين عمّار، أين ابن تيهان، أين ذُو الشهادتين؟ و أين نُظرائُهم مِن إخوانِهمُ الذينَ تَعاقَدُوا عَلي المُنية و أبْردَ بِرؤوسِهم إلي الفجرة؟

ثم ضرب عليه السلام بيده علي لحيته الشريفة الکريمة، فأطال البکاء ثم قال عليه السلام: «أوِّه علي إخواني الذينَ تَلوا القران فَأحکموه، و تدبَّروا الفُرضَ فأقاموه، أحيوا السّنَّة و أماتُوا البدعة، دُعُوا لِلجهاد فأجابوا، و وَثِقُوا بِالقائِدِ فاتَّبعوه.»

ثم نادي بأعلي صوته: «الجهاد، الجهاد، عبادَ اللَّه، ألا و إنّي مُعسکرٌ في يومي هذا، فَمَن أراد الرَّواح إلي اللَّه فَلْيَخرجُ.

کجايند برادرانم، آنان که به راه افتادند و تا واپسين لحظات عمر بر طريق حق و جاده صواب ماندند، عمّار بن ياسر کجاست؟ ابن تيهان کجاست؟ ذوالشهادتين کجاست؟ کجايند امثال و مانند اين بزرگان؟ ديگر برادرانشان چه شدند؟ آنان که پيمان جانبازي و جانفشاني بستند. آنان که سر دادند و سرهايشان چون متاعي نفيس و گرانبها براي ستمگران و از خدا بي خبران فرستاده مي شد.»

سپس حضرت عليه السلام، دست رو محاسن شريفش گذاشت و مدتي بس طولاني گريست پس از آن مجدداً فرمود: «اي واي بر دوستانم، اي دريغ بر برادرانم، آنان که کتاب خدا را خواندند و به کار بستند و فرايض را شناختند و اقامه کردند، سنت پيامبر را احيا نمودند و اساس بدعت را برچيدند، به جهاد خوانده شدند و اجابت نمودند، به امام خود پيوستند و از او اطاعت کردند.

آن گاه با صدايي بسيار بلند فرمود:

اي بندگان خدا، پيش به سوي جهاد، پيش به سوي جهاد بدانيد که من از امروز براي عزيمت به سوي دشمن آماده ام پس هر که مي خواهد که به سوي پروردگارش کوچ کند به اردوگاه برود....[3] .







  1. رجال طوسي، ص 63 ؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 10، ص 107 ؛ وقعة صفين، ص 365 ؛ طبقات الکبري، ج 3، ص 449 ؛ اسد الغابه، ج 4، ص 274.
  2. شرح مختصري از خطبه امام عليه السلام را ذيلاً در متن آورده ايم.
  3. نهج البلاغه، خطبه 182.