جندب و نقل خبر غيبي قبل از جنگ نهروان











جندب و نقل خبر غيبي قبل از جنگ نهروان



جندب بن عبداللَّه خود مي گويد: در جنگ نهروان برايم شک و ترديد حاصل شد و با خود مي گفتم: آيا مي شود با قاريان قرآن و افراد ظاهر الصلاح جنگيد؟ اين امر عظيمي است، لذا صبحگاهي در حالي که ظرف آبي همراه داشتم از لشکر فاصله گرفتم در همين موقع ديدم اميرالمؤمنين علي عليه السلام بر من وارد شد ساعتي نگذشت سواره اي آمد و عرض کرد: نهروانيان و خوارج از نهر عبور کرده اند و به آن طرف نهر رفته اند ولي امام فرمود: نه، آنها از آب عبور نکرده اند و هرگز عبور نخواهند کرد، سوگند به خدا که قتلگاه آنان در اين طرف آب است و خدا آنها را خواهد کشت و هر کس افترا ببندد، زيان کار است.

در اين موقع، سوار ديگري آمد و همان سخنان را تکرار کرد و امام هم همان جواب را داد.

جندب مي گويد: با خود گفتم: آيا سخن شاهدان عيني را بپذيرم يا خبر غيبي امام عليه السلام را؟ لذا حمد و سپاس خداي را به جاي آوردم و با خود گفتم: اگر آنها از نهر عبور کرده اند به دشمن مي پيوندم و حجت برايم تمام شده و نيزه ام را در چشمان علي فرو مي برم!! و اگر خوارج از نهر عبور نکرده باشند با سپاه علي عليه السلام خواهم بود و به جنگ خوارج مي پردازم. از اين رو به سپاه بازگشتم و به راه ادامه داديم، اما وقتي به اردوگاه خوارج رسيديم، ديدم آنها اين طرف نهر مي باشند (در حالي که غلاف شمشيرها خود را شکسته و اسب ها را رها کرده اند) و آماده جنگ با اميرالمؤمنين مي باشند.

جندب بن عبداللَّه مي گويد: از نيت بد خود پشيمان شدم و طلب مغفرت و بخشش از خدا نمودم و گفتم: آري. سپس امام مرا امر به توبه کرد و فرمود: خداوند همه گناهان را مي بخشد.

جندب مي گويد: از اين پس با يقين به حقانيت راه اميرالمؤمنين عليه السلام در کنار حضرت وارد نبرد با خوارج شدم و دو نفر از آنها را به هلاکت رساندم و با يک نهرواني ديگري به زد و خورد پرداختم تا اصحاب و يارانم مرا حمايت کردند و نجات يافتم.[1] .







  1. قاموس الرجال، ج 2، ص 742؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 271.