ارادت جابر به امام حسن و امام حسين











ارادت جابر به امام حسن و امام حسين



امام علي بن الحسين عليه السلام مي فرمايد: روزي جابر با ديدن ما، خود را روي دست و پاي حضرت حسن و حسين انداخت و بر آنها بوسه زد، مردي از قريش که از بستگان مروان بود بر او خرده گرفت و اعتراض کرد که: چرا با اين سن و سال و موقعيتي که در پي هم نشيني و مصاحبت با پيامبر خدا صلي الله عليه و آله داري، به دست و پاي اين دو مي افتي؟

جابر گفت:

اي مرد، از من دور شو، اگر تو فضل و مقام اين دو بزرگوار را به آن گونه که من مي دانم، مي دانستي، هيچ گاه ايراد نمي گرفتي بلکه خاک زير پاي ايشان را هم مي بوسيدي.

سپس جابر متوجه انس بن مالک شد و گفت: اي ابو حمزه، رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره اين بزرگواران مطلبي به من فرمود که گمان نمي کنم درباره بشري جز آنان صحت يابد.

انس پرسيد: اي ابو عبداللَّه، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره آنان چه فرمود؟ حضرت علي بن الحسين عليه السلام مي گويد: در اين موقع پدر و عمويم (حضرت حسين و حضرت حسن) رفتند و من ماندم و گوش دادم که جابر به انس گفت: در يکي از روزها که در مسجد پيامبر و خدمت آن حضرت بودم پس از آن که مردم متفرق شدند حضرت به من امر کرد که حسن و حسين را نزد او بياورم، من فوراً رفتم و آن دو را آوردم و در بين راه گاه حسن و گاهي حسين را در آغوش مي کشيدم، پيامبر عليه السلام که علاقه و اکرام مرا نسبت به دو فرزند خود مشاهده کرد، در حالي که سرور و نشاط را در چهره حضرت مي ديدم، به من فرمود: اي جابر، آيا اين دو فرزندم را دوست مي داري؟

گفتم: بله يا رسول اللَّه، پدر و مادرم فدايت باد، چه چيز مانع آن مي تواند باشد با قرب و منزلتي که اين دو با شما دارند. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

أفلا اُخبرک عن فضلهما؟ قلت: بلي بأبي أنت و أمّي، قال: إنّ اللَّه تعالي لما أراد أن يَخلقني، خلقني نطفة بيضاء طيّبة، فأودعهما صُلب أبي آدم عليه السلام، فلم يزل ينقلها مِن صُلب طاهر إلي رحمٍ طاهر إلي نوح و إبراهيم عليهماالسلام ثم کذلک إلي عبدالمطلب، فلم يصبني من دنس الجاهلية شي ء، ثم...؛

آيا از فضل و مقام ايشان تو را خبر ندهم؟ گفتم پدر و مادرم به قربانت، آري. فرمود: خداوند چون خواست مرا بيافريند به صورت نطفه اي سفيد و پاکيزه در پشت آدم مرا قرار داد؛ اين نطفه را از پشت پاک و در رحمي پاک منتقل کرد تا به نوح و ابراهيم عليهماالسلام رسيد و از او به عبدالمطلب منتقل شد، در آن دوران طولاني، خداوند من و اجدادم را از آلودگي جاهليت حفظ نمود، اين نطفه را در پشت عبدالمطب به دو نيم تقسيم کرد نيمي را در پشت عبداللَّه پدرم نهاد و مرا خلق کرد و نيمي را در پشت عمويم ابوطالب قرار داد و از آن علي را آفريد، پيامبري را به من ختم کرد و وصايت را به علي خاتمه داد.[1] يک بار ديگر اين دو نطفه از من و علي جمع شدند و از آن حسن و حسين را آفريد و به وسيله ايشان ذريه و نسل مرا در آنان قرار داد.[2] .

جابر با بيان اين حديث، ارادت و اخلاص خود را به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله اعلام نمود.







  1. يعني جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله را در علي و اولادش ختم کرده است.
  2. امالي شيخ طوسي، ص 499، مجلس 18، ح 2/1095؛ بحارالانوار، ج 22، ص 111.