بيعت اويس با اميرالمؤمنين در مسير جنگ جمل











بيعت اويس با اميرالمؤمنين در مسير جنگ جمل



اويس با اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت کرد و پيمان بست تا پاي جان از ولايت آن حضرت دفاع کند.[1] و روي شناختي که از آن حضرت داشت به خوبي دريافته بود که اکنون زمان جهاد در راه خدا و دفاع از سنّت به يغما رفته پيامبر اسلام است و بايد در رکابِ جانشين شايسته آن حضرت مجاهدت کرده و عليه غارتگران و بدعت گذاران وارد پيکار شده و راه و روش پيامبر خدا را احيا نمايد؛ لذا از کوفه خارج شد و در ذي قار به حضور اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد و با ايشان بيعت مجدد کرد و ملتزم شد که تا پاي جان در رکاب آن حضرت بجنگد.

اميرالمؤمنين عليه السلام قبل از رسيدن اويس، زماني که در «ذي قار» براي اخذ بيعت از سربازانش نشسته، و منتظر پيوستن قبايل و عشاير مناطق مجاور بود فرمود:

يأتيکم من قِبَل الکوفة ألف رجلٍ، لا يزيدون رجلاً و لا ينقصونَ رجلاً يُبايعوني علي الموت؛

به زودي از جانب کوفه يک هزار نفر[2] به ما ملحق خواهد شد، نه يک نفر کمتر و نه بيشتر و با من بر سر جان بيعت خواهند کرد.

ابن عباس مي گويد: من از قاطع بودنِ امير المؤمنين عليه السلام در تصريح به اين رقم، پريشان شدم که نکند از گفته امام، کمتر و يا بيشتر شود تا در اين شرايط حساس ما را با مشکل مواجه کند؛ امّا نتيجه خوفناک شمارش نهصد و نود و نه نفر تازه وارد بود و ديگر اميدي به تکميل عدد نبود، زيرا همه گروه ها رسيده بودند و کسي هم از کاروان ها عقب نمانده بود، به همين دليل اضطراب من شدت يافت و با خود گفتم: «إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون» ناگهان متوجه شدم شخصي از آن طرف اردوگاه به سمت ما در حرکت است، وقتي نزديک شد، ديدم، مردي است پياده که قباي پشمي بر تن دارد و شمشير و سپر و ديگر ادوات جنگي را با خود حمل مي کند. وي به محض ورود به اردوگاه، خدمت حضرت عليه السلام شرفياب شد و عرض کرد: يا علي، دستت را باز کن، تا با تو بيعت کنم.

امام عليه السلام پرسيد: «و علي من تبايعني؟ بر سر چه امري با من بيعت مي کني؟

عرض کرد: «علي السمع و الطاعة و القتال بين يديک حتي أموت او يفتح اللَّه عليک؛ با تو بيعت مي کنم که کلامت را گوش کنم و فرمانت را گردن نهم و در رکاب تو آن قدر بجنگم که يا شما به پيروزي برسيد و يا من به شهادت.»

سپس حضرت علي عليه السلام از اسم و نشان او سؤال کرد و فرمود: تو کيستي؟ گفت: من اويسم. امام عليه السلام باز پرسيد: آيا تو «اويس قرني» هستي؟ گفت: آري.

امام عليه السلام فرمود:

اللَّه اکبر، أخبرني حبيبي رسول اللَّه صلي الله عليه و آله أنّي اُدرِک رجلاً من اُمّته يقال له اويس القرني، يکون من حزب اللَّه و رسوله، يموت علي الشهادة، يدخل في شفاعته مثلُ ربيعة و مضر؛

اللَّه اکبر! حبيبم رسول خداصلي الله عليه و آله به من خبر داد که مردي از امتش به نام «اويس قرني» را ملاقات خواهم کرد و اين مرد جزو حزب خدا و رسول اوست و مرگ او شهادت در راه خدا خواهد بود، و شفاعت او در روز قيامت مثل قبايلِ ربيعه و مضر داخل خواهند شد.

ابن عباس مي گويد: با آمدن اويس مسرور و خوش حال شدم و از پريشاني بيرون آمدم.[3] .

آري، وي همان گونه که با امام و پيشواي خود بيعت کرده بود، در رکاب آن حضرت در جنگ جمل شمشير زد و تا پيروزي آن حضرت دست از نبرد بر نداشت.







  1. ر. ک: الجمل، ص 108 و 109.
  2. در رجال کشي اين حديث را اصبغ بن نباته نقل مي کند و عدد و رقمي که اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود، در آن روز با حضرت بيعت مي کنند «يک صد» نفر است که نود و نه نفر بيعت کردند و اويس در حالي که لباس پشمي به تن داشت و دو شمشير حمايل کرده بود، بعداً و تا پاي جان بيعت کرد.
  3. ارشاد مفيد، ج1، ص 315؛ ر. ک: به رجال کشي، ص 98، ش 156.