ملاقات با معاويه
ابو الاسود چون فکر معاويه را خواند، در ردّ او بالبداهه دو بيت شعر سرود. معاويه با شنيدن اشعار ساکت شد.[1] .
روزي ابو الاسود بر معاويه وارد شد، چون محاسن خود را خضاب (رنگين) کرده بود، معاويه از روي تمسخر به او گفت: «لقد أصبحت جميلاً يا أباالاسود، فلو علّقت تممية تنفي عنک العين؛ صبح کردي، در حالي که زيبا و قشنگ شده اي، اي کاش دعايي هم همراه خود مي کردي تا حسودان به تو چشم زخم نزنند؟»