ام سلمه و نقل شهادت امام حسين











ام سلمه و نقل شهادت امام حسين



شيخ مفيد در ارشاد نقل مي کند که: «ام سلمه» مي گفت: هنگامي که حسين بن علي عليه السلام از مکه به جانب کوفه خارج شد، هر روز به سراغ آن شيشه و خاکي که رسول خدا صلي الله عليه و آله داده بود، مي رفتم و آن را مي بوييدم و آن را مي نگريستم، سپس بر مصيبت حسين عليه السلام مي گريستم، تا آن که روز دهم محرم شد؛ يعني همان روزي که حضرت حسين عليه السلام کشته شد، اول روز به آن شيشه و خاک سر زدم، داخل آن را نگاه کردم به همان حال خودش بود، باز هنگام آخر روز نگاه کردم، ديدم خون تازه در شيشه پيدا شد، دانستم امام عليه السلام به شهادت رسيده است، صيحه زدم و گريه کردم ولي از ترس اين که دشمنان در مدينه بفهمند و مرا شماتت کنند، صداي خود را آرام کردم و خشم خود را فرو بردم و صبر کردم تا وقتي خبر آمد که حسين بن علي عليه السلام به شهادت رسيده است و برايم خبر آوردند آنچه برايم ثابت شده بود.[1] .

ابن شهر آشوب از احمد حنبل و ديگران نقل مي کند که: ابن عباس گفت: در خانه خوابيده بودم ناگهان صداي ناله عظيمي از خانه ام سلمه بلند شد و گفت: «يا بنات عبدالمطلب أسعدنني و أبکين مع فقد قتل سيدکن؛ اي دختران عبدالمطلب، به من کمک کنيد و با من بگرييد، به خدا قسم آقاي شما، سيد جوانان بهشت، سبط رسول خدا، حسين بن علي عليه السلام را کشتند.

کسي پرسيد از کجا دانستي حسين عليه السلام کشته شده است؟

گفت: الان رسول خدا را در خواب ديدم که بسيار آشفته، غبارآلود و موهايش پريشان بود، علت را پرسيدم، فرمود: «قتل ابني الحسين و أهل بيتة فدفنتهم؛ در اين روز فرزندم حسين و اهل بيت او را کشتند. مشغول دفن ايشان بودم و اين ساعت از دفنشان فارغ شدم.» همين که از خواب پريدم، به سراغ تربت حسين عليه السلام رفتم همان تربتي که جبرييل از کربلا براي پيامبر صلي الله عليه و آله آورده و گفته بود: «هر وقت اين خاک خون شد، فرزندت کشته شده است» و حضرت به من فرمود: «آن خاک قرمز را در شيشه اي بگذار، و نگه دار هر وقت خون شد، بدان حسين کشته شده است»[2] و من الان در همان شيشه نگاه کردم، ديدم خون تازه است که فوران مي کند[3] .

طبق نقل ابن اثير، ابن عباس مي گويد: در همان شبي که امام حسين عليه السلام کشته شد و به شهادت رسيد، من پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم که شيشه اي پر از خون در دستش بود، پرسيدم: اي رسول خدا، اين خون چيست؟ فرمود: اين خون حسين و ياران اوست که آن را به نزد خدا مي برم. و ابن عباس فردا صبح مردم را از شهادت امام حسين عليه السلام باخبر کرد و قصه خود را که خواب پيامبر صلي الله عليه و آله را ديده بود، نقل نموده و بعداً هم معلوم شد که خواب او درست بوده است.[4] .







  1. ارشاد مفيد، ج 2، ص 130؛ بحارالانوار، ج 44، ص 239.
  2. اين روايت و نيز روايت بعدي که از ابن عباس است با آنچه در اول از بحارالانوار آورديم، تهافت دارد؛ زيرا حديث اول مي گويد: ام سلمه، خبر شهادت حضرت حسين را مخفي کرد، اما اين دو خبر بعدي مي گويند که موضوع شهادت امام حسين عليه السلام به اطلاع مردم رسانده شده. و محتمل است مراد اطلاع رساني به مردم در اين دو حديث آخر و افراد خاص و نزديکان بوده نه همه مردم تا به حديث اول تهافت و مخالفتي نداشته باشد، و اللَّه العالم.
  3. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 55.
  4. کامل بن اثير، ج 2، ص 582.