ام ذريح عبديه
شيخ مفيد نقل کرده است: هنگامي که در جنگ جمل ياران اميرالمؤمنين علي عليه السلام هودج عايشه را محاصره کردند و در حال سرنگوني بود، عايشه گفت: مشتي خاک به من بدهيد... عايشه خاک ها را به جانب سپاهيان اميرالمؤمنين پرتاب کرد و با صداي بلند گفت: صورت هايتان زشت باد. در اين ميان اميرالمؤمنين عليه السلام در برابر اين حرکت عايشه فرمود: «و ما رميتِ اذ رميتِ يا عايشه، و لکنّ الشيطان رمي و ليعودَنَّ و بالُکِ عليک، ان شاء اللَّه؛ اي عايشه! اين خاک را تو پرتاب نکردي، بلکه شيطان بود که پرتاب کرد و به زودي وبال و گرفتاري که درست کردي به خودت باز مي گردد، ان شاء اللَّه.» «ام ذريح» در اين جا، چنين سرود: عائِشٌ إن جئتِ لِتَهزَمِينا و تَقذِفي بِالحَصَيات فِينا بالمشرفيّات إذا غزينا - اي عايشه! اگر آمده اي که ما را نابود کني، و نشر دادي که بر ما غلبه کني. - سنگ ها را در ميان ما پرتاب کردي، که ما را بزني و انکار کني. - ولي در صورتي که جنگ کنيم با مشرفيات، خون شما را هرچه بخواهيم، مي ريزيم.[1] .
«ام ذريح عبديه» از شاعران و دوست داران علي عليه السلام بود که در جنگ جمل حضور داشت و عايشه را نيز در سروده اي مذمت کرده است.
و تَنشُري البُردَ لِتَغلِبينا
تُصادِفي ضَرباً و تُنکرِينا
نَسفِکُ من دمائِکم ماشينا
يا ربّ إنّ مسلماً أتاهم للعدل و الإيمان قد دعاهم .
بمصحفٍ أرسله مولاهم
يتلو کتابَ اللَّه لا يخشاهم