درگيري اشعث با قنبر











درگيري اشعث با قنبر



ابو الفرج اصفهاني از «موسي بن ابي نعمان» نقل مي کند که: اشعث بر در خانه حضرت علي عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست، قنبر که حاجب و دربان حضرت بود، او اصرار کرد باز قنبر مانع شد، اشعث چنان ضربه اي به بيني قنبر زد که خوني شد، اميرالمؤمنين عليه السلام که متوجه درگيري اشعث و قنبر شد، بيرون آمد و فرمود: «مالي و لک يا اشعث، أما واللَّه لو بعبد ثقيف تَمرَّست لاقشعرَّت شعيراتک؛ اي اشعث، مرا با تو چه کار؟ به خدا سوگند، آن گاه که اسير دست برده ثقيف (حجاج بن يوسف ثقفي) شوي، از ظلم او موهاي بدنت راست خواهد شد. (يعني امروز آن قدر جرأت داري که غلام مرا بدون گناه مي زني و بيني او را خون آلود مي کني، منتظر آن روز که مرد ثقيف بر شما حکومت کند، باش).[1] .

شخصي پرسيد: مرد ثقيف کيست؟ فرمود: غلامي از ثقيف است که هيچ خانداني از عرب را باقي نمي گذارد مگر اين که آنان را به خواري و زبوني مي افکند. پرسيدند: چند سال حکومت مي کند؟ حضرت فرمود: اگر به آن برسد بيست سال حکومت خواهد کرد.[2] .







  1. اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين تهديد از آينده تاريکي که در انتظار مردم کوفه بود، خبر دادند و به اشعث و ديگر مردم فهماندند که در روزگاري، حجاج بن يوسف ثقفي بر شما حکومت خواهد کرد که دنيا را بر شما تيره و تار خواهد کرد، اين خبر منافات ندارد که شخص اشعث حکومت حجاج را درک نکرده باشد، و لذا اشعث در سال 40 يا 42 قمري بعد از شهادت حضرت علي عليه السلام از دنيا رفت و امام حسن مجتبي عليه السلام طبق نقل ابن اثير و ديگران بر جنازه او نماز خواند که در صفحات بعد خواهد آمد.
  2. مقاتل الطالبين، ص 20؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 117.