نقش احنف در جنگ جمل











نقش احنف در جنگ جمل



وي در جنگ جمل غايب بود، اما اين غيبت هم، به صلاح ديد و موافقت امام عليه السلام صورت گرفت؛ زيرا با ورود طلحه و زبير و عايشه به شهر بصره، و اخراج عثمان بن حنيف و کشتن جمعي از يارانش، گروه کثيري از مردم بصره در مشروعيت حکومت امام عليه السلام دچار ترديد شدند و سران و سرکردگان سپاه جمل براي سلب اعتماد مردم بصره از امام عليه السلام و تشکيک در مورد مشروعيت حکومت او و نيز دخالت دادن امام عليه السلام در ماجراي قتل خليفه سوم از هيچ تلاشي فرو گذار نبودند. آنان به منظور تحريک عواطف ديني مردم، همسر پيامبر (عايشه) را با خود همراه و از همراهي او به عنوان دليل محکم بر حقانيت خود و بطلان صلاحيت علي عليه السلام استفاده کردند.

«احنف بن قيس» خود رابه امام عليه السلام رساند و عرض کرد: مردم بصره گمان کرده اند که اگر شما بر شهر مسلط شويد، مردانشان را کشته و زنانشان را به اسارت مي بريد.

امام عليه السلام در پاسخ فرمود:

ما مثلي يُخاف هذا منه، و هل يَحِلُّ هذا الاّ ممن (لِمَن) تَولَّي و کَفَر، الم تسمع قول اللَّه عزوجل «لستَ عليهم بمُصَيطر الّا مَن تولَّي و کَفَر» و هم قوم مسلمون؛

چگونه مردم چنين واهمه اي از من دارند، آيا مگر چنين کاري جز در حق کفار حربي و مرتدين جايز است؟ مگر فرمان خداي عزوجل را در اين مورد نشنيدي که فرمود: «تو بر آنها تسلط نداري مگر آنان که روي گردانند و کافر شوند». حال آن که آنان مردماني مسلمانند.

احنف عرض کرد: يا اميرالمؤمنين، حال شما يکي از دو پيشنهاد مرا بپذيريد، يا اين که من در کنار شما بمانم و بجنگم و يا اين که به شهر برگردم و از پيوستن ده هزار مرد جنگي قبيله ام به سپاه دشمن جلوگيري کنم؟

امام عليه السلام فرمود: اين خود نصرت بزرگي است که بتواني ده هزار جنگجو را از پيوستن به دشمن باز داري. لذا احنف به ميان قوم خود بازگشت و آنان را به ارشاد و راهنمايي امام عليه السلام و پرهيز از جنگ و حفظ بي طرفي کامل دعوت و خود نيز به همراه آنان عزيمت کرد.[1] .







  1. تاريخ طبري، ج 4، ص 497.